یادداشت فهیمه
1400/8/5
3.3
120
پانزده، شانزده ساله که بودم شاید به توصیه کسی یا جو غالب کتابفروشی ها، از آغوش گرم هری پاتر پرت شدم زیر دست و پای سلینجر و کارور و همین هاینریش بل. البته که از بعضی کتابهایشان لذت بردم و هنوز دوستشان دارم (مثل فرنی و زویی) اما بیشترشان را در رودربایستی صرف با خودم خواندم و اصلا دوستشان نداشتم. عقاید یک دلقک از دسته ی دوم بود: خواندنش سخت بود و داستانش جذابیتی برای من نداشت، اما خواندمش و همه جا گفتم دوستش دارم تا شاید بزرگ تر از سنم به نظر برسم. بعدها که بزرگ تر شدم دوباره خواندمش (با یک ترجمه بهتر) اما هنوز هم دوستش ندارم. شاید باید برای بار سوم بخوانمش...
(0/1000)
1401/9/27
0