یادداشت Haniyeh

Haniyeh

1403/1/22

اعتراف
        این اولین کتابی بود که از جناب تولستوی خوندم. جزو ادبیات داستانی نیست، شاید بشه گفت یه اتوبیوگرافی هست و در مورد خودش و عقایدش صحبت میکنه. دقیق نمیدونم در چه دسته‌بندی قرار میگیره.
من یه خلاصه کلی از کتاب نوشتم که شامل اسپویل میشه، اگر فکر میکنید قراره بخونید، این قسمت رو رد کنید و نقاط قوت و ضعف رو بخونید.

جناب تولستوی از اینجا شروع میکنه که در دوران نوجوانی و جوانی، عقاید مذهبی خانواده رو دنبال میکرده و بعد متوجه شده واقعا به چیزی که انجام میده باور نداره و کنار گذاشته.
از نویسندگی میگه که تصور میکرده یه تکلیف بزرگ به گردنش هست و اون تکلیف، آگاهی رسوندن به کسانی هست که کتابهاش رو میخونن. همچنین تحت تاثیر دوستان نویسنده خودش بوده، کسانی که به خودشون مغرور بودن و فکر میکردن همه چیز رو میدونن. بعدها میفهمه که اتفاقا براش بهتره از اونها فاصله بگیره چون ذهن و رفتارش رو با عقاید اشتباه مسموم کردن.
تولستوی میگه تا حدود پنجاه سالگی یه زندگی نرمال داشته که توش به آرزوهاش رسیده بوده ولی انگار جای یه چیزی تو زندگیش خالی بوده، یه دلیل برای زندگیو یه معنا. اون به یه پوچی در زندگی میرسه و با اینکه همه چیز داره، نمیتونه معنای زندگیش رو درک کنه. سعی میکنه به دنبالش بگرده و ادیان مختلف و فرقه‌های مذهبی متفاوتی رو بررسی میکنه. کلیساهای ارتدوکس هم یکی از جاهایی است که از نزدیک بررسی میکنه و از تضادهای موجود در مذهب و رفتار مبلغانش متعجب میشه.
اما در آخر اون متوجه میشه که با اعتقاد به خدا زندگی آرام تری داره و سختی ها کمتر آزارش میدن.

نقاط مثبت کتاب:
- این کتاب همونطور که از اسمش پیداست یه اعتراف مهمه از نویسنده‌ای معروف که الگوی نویسندگان دیگری هم بوده. اینکه یه نویسنده بتونه به ابعاد تاریک خودش اون هم در قالب یه اثر موندگار برای دوره‌های بعدی اعتراف کنه، قابل تقدیره.
- به عنوان یه خواننده تونستم با اون گم گشتگی که ازش حرف میزد ارتباط بگیرم و برام قابل درک بود. توصیف خوبی از اون حال و دوران داشت.

نقاط منفی کتاب:
- بعضی قسمتها تکرار قسمتهای قبلی بود، فقط شیوه بیانش تغییر کرده بود. یعنی از نظر من حجم کتاب میتونست نصف این باشه. بخاطر همین هم یه جاهایی خوندنش خسته‌کننده بود.
- ته این کتاب یه خب که چی توی ذهنم اومد. جناب تولستوی توی متقاعد کردن انسانی که به خدا اعتقاد نداره و حالا قراره درک کنه که ایشون با اعتقاد به خدا آرامش گرفتن، ضعیف عمل کردن. ما که توی یه کشور مذهبی و با عقاید مذهبی بزرگ شدیم میفهمیم ولی فکر نمیکنم برای غیر از ما اینطور باشه. بیشتر از نصف کتاب به اینکه چقدر سرگشته بودن میپردازن و یه قسمت کوچکی اون آخر برای پرداختن به خدا. اونم خیلی سربسته که چیزی از چگونگی این اعتقاد دستمون رو نمیگیره.

این کتاب در حالت عادی پیشنهادی نیست، فقط اگر طرفدار جناب تولستوی هستید و دوست دارید ایشون رو بیشتر بشناسید بخونیدش. 
      
2

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.