یادداشت حامد حمایت کار
1402/5/30
خیلی برایم نوشتن از این کتاب سخت است. ای کاش کتابی هم از جانب پدر زه زه نوشته شده بود. من شبیه به این صحنه ها را دیدهام من پدر دلسوزی را دیدهام که در اثر شیطنتهای عجیب و غریب پسرش او را به باد کتک میگیرد. و بعد مینشیند و گریه میکند. البته همین پدر انقدر روی خودش کار کرد تا این مشکل حل بشود. اما آن روز که من این جریان را دیدم شاید حدود دو ساعت در آن خانه میهمان بودیم واقعا دنبال راهی بودم تا از آن خانه خارج شوم. شدت شیطنت های بچه عجیب بود و دیدن کتک زدن یک بچه جلوی چشمم هولناک. من زه زه را درک میکنم پدرش را هم درک میکنم. و یک بار دیگر به این زندگی صنعتی شهری، به این دنیای تنوع طلبی و رقابت بر سر دنیایی که تمام شرکت کنندگانش بازنده اند لعنت می فرستم که پدر ها را از فرزندان و خانواده شان دور کرد و بعد هم به سراغ مادرها رفت. آیا راه بازگشتی هست؟ گمان نمی کنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.