یادداشت kimiyafard
دیروز
" Looking back, her dreams had felt impossible and she had felt so courageous for believing in them. But now she realized those were never her dreams, not really. They had been dreams borrowed from stories, dreams she had clung to because she had yet to imagine her own dreams." “Yes, I am a murderer. I enjoy hurting people. I like blood. I like pain. I am a monster, but whether you remember it or not, I’m your monster, Evangeline.” عاشق اپیلوگ آخر شدم و بالاخره نویسنده مثل همیشه اون درسی رو که از اول داستان میخواست بهمون بفهمونه رو گفت ... که هپیلی اور افتر ها همیشه یه شکل نیستن...و هر داستانی با پایان شاد تموم نمیشن اما لزوما پایان بد ندارن همیشه هزار جور پایان میشه داشت و من عاشقش شدم....لاو یو گاربر ♡ و امیدوارم در این مگنیفیسنت نورث داستان های جذاب دیگری از سمت کیااس،لالا عزیز هم بخونیم:) اسکار احمق ترین و مغرور ترین شخصیت میرسه به آپولو (بِچ) و اسکار ستاره با پتانسیل درخشش به کیاس تعلق میگیره مخصوصا با لالا شیپش میکنم...ایف یو نو یو نو اسکار بچ بازی کسی نبست جز ارورا اسکار امید و جنگیدنم تعلق میگیره به اونجلین عزیزم... اسکار سیداکشن و پشن و فداکاری هم میدیم به جکس و سیب های عزیزش( که دیگه نیازشون نداره) :)))))))) " “You would have poisoned me?” “I’ve been tempted on more than one occasion . . .” His eyes darkened as they lowered to her lips and stayed there."
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.