یادداشت سهیل خرسند

پیکر فرهاد
        اوردوز عباس‌آقای معروفی با بوف کور صادق‌خان هدایت.

اگر نگاهی به ریویوی سایر دوستان بیندازید، به تعداد موهای سرتان می‌خوانید که این کتاب، ابراز دین عباس‌آقا به صادق‌خان هدایت بوده، اول بوف کور را بخوانید و ... پس من دیگر با این حرف‌ها سرتان را درد نمی‌آوردم.
اگر سمفونی مردگان را در رده‌ی اول، تماما مخصوص و سال بلوا را در رده‌ی دوم، فریدون سه پسر داشت را در رده‌ی سوم قرار دهم، پیکر فرهاد را یک رده بالاتر از ذوب‌شده در رده‌ی چهارم کتاب‌هایی که از عباس‌آقا خوانده‌ام می‌دانم.

قلم همان قلم بود: ساده، روان و بی‌آلایش با طنازی‌های لطیف و دوست‌داشتنی در قالب همان سبک همیشگیِ سیال ذهن، اما عباس‌آقا زده بود به سیم آخر و بوسه‌اش گرمی نداشت! 
آمده بود با المان‌های بوف کور، داستانی خلق کند اما فکر کنم خودش هم فکر نمی‌کرد که داستانش تا این اندازه به درازا انجامد.  اینجا دیگر بحث سلیقه نیست، داستان کشش رمان‌های خوب او را نداشت. برای من که بر کسی پوشیده نیست چقدر به او تعلق خاطر دارم، دو بار پیش آمد که به فکر کنار گذاشتن کتاب افتادم چون ادامه‌اش را کاملا بی‌معنی می‌دیدم. 

عباس‌آقا کاش بودی، باز هم برایمان می‌نوشتی و ما دورت می‌گشتیم...  خیلی زود رفتی! چهره‌ات، صدایت، قلمت و یادت همیشه در قلب ما زنده خواهد ماند.

دهم بهمن‌ماه یک‌هزار و چهارصد و یک
      
3

16

(0/1000)

نظرات

مثل همیشه عالی هستی آقا سهیل خرسند.
1

0

نظر لطف و از روی محبتته رفیق.راستی من هیچ داستان کوتاهی تا الان از عباس‌آقا نخوندم و اصلا مجموعه داستان‌هاش رو نمی‌شناسم. اگر آشنایی داری، یه اطلاعاتی به من برسون تاتهیه کنم و بذارم تو لیستم. 

0

سلام و درود.
دریا روندگان جزیره ی آبی تر.
مجموعه ی داستان های کوتاه عباس معروفی.

0