یادداشت مجید اسطیری

        راستش یک عکس قبلها دیده بودم از اعدام یک زن گناهکار در استادیوم توسط طالبان. رفتم آن را پیدا کنم و در این یادداشت بگنجانم که رسیدم به این عکس و خوشحال شدم و گفتم بگذار مثل نویسنده که رمانش را خیلی روشن و شاد تمام کرد من هم این عکس را بگذارم

<img src="http://media.farsnews.com/Uploaded/Files/Images/1394/07/06/13940706000104_PhotoI.jpg" width="400" height="222" alt="description"/>


با شور و شوق یاد تمام آن شبهای تابستانی افتاد که با مادر روی بام مسطح کلبه میخوابیدند و ماه را که بر گلدامن نور میپاشید تماشا میکردند. شبهایی چنان گرم که پیراهنشان مثل گلی بر شیشه به تنشان میچسبید. دلش برای عصرهای زمستانی تنگ میشد که با ملافیض در کلبه غرق قرائت قرآن میشدند.
مریم که در خانه تنها بود آرام و قرار نداشت. مدام از آشپزخانه به اتاق نشیمن میرفت. از پله ها بالا میرفت و به اتاق خود میرفت سر آخر به اتاق خود میرفت، نماز میخواند و غم غربت به او دست میداد


 "مثل "بادبادک باز" با توصیفات فراوان و نسبتا کند شروع شد. البته نمیتوانم بگویم توصیفاتش خسته کننده است چون هر چه از فضای افغانستان چند دهه پیش می‌گوید واقعا شنیدنی و جالب است"

"به نظرم اگر یک آمریکایی بخواهد افغانستان را بشناسد این کتاب از بادبادک باز بهتر عمل میکند هرچند از بعضی جنبه ها کاملا بی طرف نیست
در مجموع خالد حسینی خیلی جاها میلغزد به سمت عامه پسند نویسی"

 "عموما رمان های عامه پسند به همین شکل هستند که بعد از یک شروع پر از توصیف، در تنه اصلی رمان نسبت "روایت" به شدت غلبه دارد بر "توصیف" بادبادک باز هم دقیقا همین طور بود"

 "در رمان بادبادک باز هم یک مسئله مهم مسئله بچه های حرامزاده است و این که چرا این بچه های بی گناه باید مورد تبعیض قرار بگیرند"

 "پر از لحظات دردناک از صفحات دو سه دهه اخیر تاریخ افغانستان. مخصوصاً وقتی پای بچه‌های بی گناه وسط می‌آید."


لیلا به این نتیجه میرسد که حالا وقت گفتن به طارق است:
یک سال پیش حاضر بود شادمانه یک دستش را بدهد و از کابل دربیاید. اما در چند روز اخیر دیده بود دلش برای کابل تنگ میشود. دلش برای هیاهوی شوربازار، باغ های بابور. داد زدن سقاها که پوست بز را به دوش میکشند یک ذره شده
اما فقط دلتنگی یا غم غربت سبب نمیشود لیلا این روزها بیشتر به فکر کابل بیفتد. حالا بی قراری گریبان گیرش شده است. میشنود که مدارس به راه افتاده است. راه ها را درست کرده اند. زنها به کار برگشته اند
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.