یادداشت لیلا مهدوی
1401/8/11
قیدار جامع و مانع است یک جورهایی من را یاد بیت حافظ می اندازد، کسب جمعیت از زلف پریشان کرده و از خلاف آمد عادت طلبیده! اگر مناو تاثیرگذارترین اثر امیرخانی باشد، به نظر من قیدار بهترین است چون در یک بستر داستانی همه چیز دارد. در یک جریان است و همین جریان، در خودش جریان گریز است. برای همین است که میگویم جامع ولی مانع! داستان بازیهای فرمی ندارد و میتوان به لحاظ روایت داستانی، آن را درخشان دانست. «خودش ریز میخندد. منتظر است تا قیدار هم بخندد. قیدار اما از جا بلند میشود. به کارشناس چیزی را میانِ حیاط نشان میدهد و میپرسد که چیست؟ کارشناسِ شیر و خورشید، عینکش را جا به جا میکند و میگوید: - بز باید باشد… یا گوسفند؟ قیدار میگوید: - آن جانور است! اما اینها مثل من و شما هستند. فقط ما رنگی هستیم، اینها سیاه و سفید! - سیاه و سفید یعنی چه؟ - یعنی اینها یا خمارند یا نشئه؛ یا سیاه یا سفید. اما ما هر کداممان هزار رنگ داریم… گاهی قرمزیم، گاهی سیاه، پاری وقتها هم سبز و پاری وقتها هم وقتی گندمان در میآید، قهوه ای!»
(0/1000)
حامد گلمکانی
1401/8/11
0