یادداشت مریم مهدی زاده
1403/8/9
3.8
23
رمان مادر داستان شکل گیری یک جنبش در میان طبقه کارگر و دهقان در روسیه است. جنبشی که از درون خانه ی یک گارکر ساده شروع می شود، دوستانش را با او همراه می کند، کارگران کارخانه را تحریک می کند، اعلامیه پخش می کنند، زندان می روند، تبعید می شوند، آزاد می شوند، دوباره زندان می روند، در این راه و در اثر شکنجه ها یا شرایط کاری نامناسب می میرند ولی هر کس که می افتد دیگری جای او را می گیرد تا علم مبارزه زمین نیفتد. و اما مادر، شخصیت ستم دیده ای که سالها در ندانستن غوطه ور بوده و حالا عطش دانستن و بیرون آمدن از این تاریکی ها را دارد، از پسرش می پرسد، با دوستان پسرش صحبت می کند، می فهمد، همراه می شود، برای آرمان های جنبش تلاش می کند، خطر می کند، اعلامیه پخش می کند، به پسر دربندش افتخار می کند، آرمان جنبش را فریاد می زند و ... به نظرم با بررسی شخصیت مادر در این داستان می توان روند یک انقلاب درونی را مشاهده کرد، می شود نقش اراده را در فهمیدن و حرکت از تاریکی به سمت روشنایی و نقش تلاش را برای به ثمر رسیدن آرمان ها دید. به نظرم نویسنده در خلق تیپ های شخصیتی مختلفی که در جریان یک جنبش ممکن است شکل بگیرد موفق عمل کرده است. این کتاب را که میخواندم نظریه های مختلفی مانند نظریه مرتون که می تواند در مورد تحلیل عملکرد افراد حاضر در جنبش ها مطرح باشد، در ذهنم چرخ می خورد. بعضی وقتها هم ذهنم از میان داستان به سراغ مباحث علمی در مورد مراحل مختلف جنبش ها و دلایل شکست یا پیروزیشان می رفت. تفاوت این جنبش را با انقلاب خودمان بررسی می کردم. به تفاوت آرمان های جنبش کارگری و عقاید افراد (که در گفتگوهای بین شخصیت ها نمود داشت) با انقلاب خودمان توجه می کردم. خلاصه اینکه رمان مادر مرا دوباره سر کلاس درس جذاب جنبش های معاصر نشاند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.