یادداشت سمی
دیروز
اولین کتابی که از فاکنر خوندم یک گل سرخ برای امیلی بود که متاسفانه نصفه رهاش کردم و دوست دارم دوباره برم سراغش! کتاب بعدی گور به گور بود که خیلی دوستش دارم و دوبار هم خوندم و به نظرم یکی از سادهترین کتابهای فاکنر به لحاظ فرم و سبک هست. البته سبک کتاب مثل خشم و هیاهو سیال ذهنه ولی خواندنش خیلی راحتتره که شاید علتش وجود فصلهای متععد باشه. کتاب به طور موازی در فصلهای متعدد از زبان شخصیتهای داستان روایت میشه. به طرز شگفتانگیزی میتونید با شخصیتهای داستان ارتباط برقرار کنید و حتی دوستشون داشته باشید. انسی پدر خانوادهست و ادی مادر رنجکشیده خانواده که از دنیا میره. هر کسی از دید خودش راوی زندگی این خانواده و اینکه چگونه قراره جنازه ادی رو از یک رودخانه که پل بسیار لغزندهای داره عبور بدهند و در طی آن، جریانات دیگهای هم پیش میاد.وردمن، جوئل، دارل از فرزندان خانواده هستند. وردمن عقبمانده ذهنیست و قسمتهای مربوط بهش قلب آدم رو میلرزونه.حتی کَش یکی از پسران سازندهی تابوت، خانم تل همسایه، ویتفیلد کشیش و... در روایت داستان و حال و روز این خانواده نقش دارند. تعدد شخصیتها اصلا خستهکننده و آزاردهنده نیست. سبک کتاب جریان سیال ذهن است و رمانی است که این نویسندهی آمریکایی به خاطرش برندهی جایزه نوبل ادبیات شده و برای نخستین بار در سال ۱۹۳۰ در آمریکا چاپ شده. عنوان کتاب برگرفته از کتاب ششم ادیسه اثر هومره که در آن آگاممنون خطاب به اودیسئوس جمله عنوان کتاب یعنی «As I Lay Dying» را به کار میبرد.میدونم که بخاطر شخصیتهای ساده و بیآلایش این کتاب بازهم سراغش میرم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.