یادداشت هانیه

هانیه

هانیه

1403/6/25

خون پرنده
        چیزی در مردمک‌های سیاهش تغییر کرده بود، شاید هم از بین رفته بود. غیابش را به‌خوبی احساس کردم. دیگر خبری نبود از آن بی‌تفاوتی و غمی که سال‌ها در چشم‌خانه‌اش اقامت داشت. شاید هم غم می‌تواند خانه‌اش را عوض کند، از چشم‌ها برود توی قلب... زیر پوست... و شاید هم بلاخره چیزی آن اندوه چغر گردن کلفت را زمین زده بود. 
"خونِ پرنده"، ماجرای دختر جوانی را روایت می‌کند که عزیزانش را از دست داده و در جستجوی راهی برای رهایی از این غم است. اما این راه قواعد خاص خودش را دارد و تنها دایی او و دوست پرنده‌نگرش بر آن قواعد واقف‌اند.... داستانی به سبک رئالیسم جادویی با توصیفات جذاب و ایده‌ای متفاوت که به لیست داستان‌های ایرانی موردِ پسندِ من اضافه شد.
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.