یادداشت زینب هادی
1402/9/30
بسم الله الرحمن الرحیم اولین چیزی که بعد از خوندن کتاب النا به ذهنم رسید آن صحنه از فیلم محمد رسول الله بود که پیامبر افرادی را انتخاب میکند تا پیام بعثتش را به گوش پادشاهان سرزمینهای مجاور برسانند و آنها را به دین اسلام دعوت کنند. صحنهای که چند مرد سفیدپوش سوار بر اسب در بیابان در حرکتاند و آن آهنگ حماسی و ماندگار روی صحنههای عبور آنها از مناطق مختلف، و سرانجام رسیدن هریک از آنها به سرزمین موردنظر. من اما فقط صحنه پادشاه سرزمین خودمان را در یاد دارم چون آن پادشاه را نماینده سرزمینم میدانستم اینکه به نمایندگی از مردمش چه عکسالعملی دربرابر دعوت پیامبر داشته است برایم جالب بود، اما واکنش او به آن دعوت چیزی نبود که بهعنوان لحظهای با شکوه در حافظهام ثبت بشود. خب برگردیم به «النا». جلد تنها دلیلم بود برای انتخاب و مطالعه کتاب. و میدانستم با خواندنش سفری به دل تاریخ خواهم داشت. سفری که مربوط میشد به هزاروچهارصد سال پیش و همزمان با سلسله ساسانیها در ایران ولی در جغرافیای عربستان و روم آن زمان. از پیامبر گفتم و ارسال پیکهایش به سرزمینهای دیگر. «النا» هم به یکی از همین پیکها مربوط است. پیکی به نام دحیه کلبی که مأمور شده است به سرزمین روم برود و قیصر را به اسلام دعوت کند. کتاب رمان است پس انتظاری ندارم که واقعه تاریخی را عیناً بازگو کند. پس بهانهای میشود برایم تا در بین متنهای تاریخی درباره این شخصیت بیشتر بخوانم و پیگیرش باشم. شخصیتی که پیامبر خدا او را گزینه مناسبی دیده برای ابلاغ پیام رسالتش. داستان با شکنجه یک برده شروع میشود، بردهای که تصمیم میگیرد از ارباب ستمگرش جدا بشود و به سرزمین دیگری برود اما طی سفری که همراه اربابش به سرزمین حجاز میرود سرنوشت دیگری برایش رقم میخورد. داستان راویهای مختلفی دارد که هرکدام زاویه خاصی را روایت میکند. این کتاب از آنهایی است که پر از اسم و شخصیتهاست و این یعنی باید از حافظهتان زیاد استفاده کنید تا یادتان بماند هر اسم، کدام شخصیت است و چه کارهایی کرده است. شخصیتهایی که چندان هم ساخته و پرداخته نشدند که در ذهنتان ویژگی خاصی از آنها شکل بگیرد یا سرنوشت و تحولشان در ذهنتان ماندگار بشود. و گرچه اسم کتاب الناست و توقع داشتم اگر شخصیت اول نیست لااقل شخصیت مهمی باشد و اتفاقات مهمی را رقم بزند و رشته مهمی را در دست بگیرد اما به نظرم شخصیتی بسیار فرعی و منفعل است و بود و نبودش چندان تأثیری ندارد. چیزی که به نظرم میتوانست خیلی خوب مورد استفاده قرار بگیرد و یکی از اهرمهای داستان باشد. ولی در نهایت باید توجه کنیم که النا داستانی تاریخی است و نسبتا خوب نوشته شده است و کنجکاوی خواننده را برای مطالعه بیشتر و مستند درباره شخصیت اصلیاش برمیانگیزد. و این نکته مهمی است برای نویسندههایی که داستان تاریخی مینویسند و قصد دارند به بهره بردن از تخیل جنبههای خشک تاریخی را تلطیف کنند تا خواننده و مخاطب بهواسطه خواندن اینگونه داستانها ترقیب بشود برای خواندن تاریخ و آشنایی با حوادث گذشته.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.