یادداشت عادله سلیمی (بهارنارنج)

        کتاب داستان خانواده‌ای بود که گول فرقه بهائیت رو می‌خورن و بعد از اون اشتباه و مشکل یکی پس از دیگری براشون به وجود میاد و...
کتاب جالبی بود و اطلاعات جالبی راجع به بهائیت توش بود، چون خودم اطلاعات خاصی نداشتم در حد معمول می‌دونستم.
ولی خب دل آدم می‌سوخت که یک اشتباه و تزلزل در اعتقادات این خانواده رو به کجاها کشوند!
بیشتر از همه دلم به حال سینا سوخت. پسربچه‌ای که هیچ گناهی نداشت و ناآگاهی پدر و مادرش بلاهای عجیبی سرش آورد.
هر اشتباهی که این زن می‌کرد میگفتم این دیگه تهشه ولی هربار یه کار بدتر می‌کرد! اعصابم یکم سرش خورد شد😁
      
5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.