یادداشت
1400/4/12
4.0
2
[مار در معبد] نمایشنامهای است که هر کس در ایران باید آن را بخواند. روایتیاست از جهل تاریخی ما ، تحمیق شدن با وعدهی نان و آبِ مُفت؛ و مادامی که بر آن فائق نیاییم این وعدهها دستاویزی خواهد بود برای قدرت ها و ما گرفتار در این دورِ تسلسلِ [ اگر با من همراه باشی و خفهخون بگیری شکمت را سیر میکنم و شکمی که در خیال نان سق زدن(خیالی که به آن نمیرسد.) میماند و مغزی که کوتوله تر میشود.]؛قدرت دست به دست میشود و ما همچنان اندر خمِ یک کوچه. این کتاب را هم از آن جهت که به دردی عمیق میپردازد هم از آن جهت که به [ما] نه از بالا که از درون مینگرد بسیار میپسندم.ساعدی از معدود نویسندههای ایرانیست که همواره از انسان گفته و همراه با او گام برداشته (درست مثل داستایفسکی) و گفتن از نکوییِ قلم و داستان های او همان اندازه که بی انتهاست، دشوار است. این کتاب را بخوانید. و بقیهی داستانهای ساعدی را.
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.