یادداشت hatsumi
1402/3/4
بهم گفت کسانی که در اثر آسیب جسمانی یا مرگ عزیزهاشون خیلی رنج کشیده اند پیوند فوق العاده قوی باهم دارند و معلوم شد درست میگفت. نزدیک ترین پیوندهایی که تجربه میکنیم پیوندهای اندوه هستند .عمیق ترین وابستگی از تالم ریشه میگیره. صفحه۳۳۰ کتاب spoiler alert♥️ داستان در مورد جان گردی و رائولیز هست که باهم تصمیم میگیرند شهررو ترک کنند و در میانه راه پسر نوجوانی به اون ها میپیونده ،پسر جوان ترس از صاعقه داشت و در یک شب بارونی از ترس صاعقه به یک چاله در زیر یک درخت پناه میبره و اون شب اسبش فرار میکنه ،جان گردی و رائولیز تلاش میکنن به پسر کمک کنن اسبش رو پیدا کنه و خودشون راهی مسیر میشن... اوایل داستان یک داستان خیلی معمولی بود و برای من ریتم کندی داشت اما از صفحه صد به بعد قصه متفاوت میشه و روند داستان از توصیفات زیاد به سمت اتفاقات بیشتر میره،به نوعی داستان پویاتر میشه و همین داستان رو دلچسب میکنه،پایان داستان رو خیلی دوست داشتم اون قسمت دیوانه شدن جان گردی و پس گرفتن اسب ها و عشق ناکامش ،روی هم رفته داستان زیبایی بود،اگه یادم بمونه♥️
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.