یادداشت مسیح ریحانی
1403/11/3
آه از «ادبیات جهان عرب» حسی که از مطالعهی آثار ادبی جهان عرب به من دست میدهد، حقیقتا غیرقابل وصف است. هر رمانی که از جهان عرب میخوانم مرا به دنیای آشنایی رهنمون میشود که کیف میکنم! 📚 از متن کتاب: «میل به رفتن دارم و انگیزهی ماندنم ته کشیده.» «کشتن کتابفروش» نوشتهی «سعد محمد رحیم» را میتوان یکی از آثار شاخص ادبیات معاصر عراق برشمرد. نویسنده هنرمندانه توانسته است که داستانی معمایی و پرتعلیق را با نقدی اجتماعی همراه سازد و خواننده را با پرسشهایی عمیق دربارهی مفاهیمی بنیادین چون آزادی بیان، حقیقت و قدرت مواجه سازد. قصه با قتل «محمود المرزوق» که کتابفروشی فرهیخته در شهر کوچک بعقوبهی عراق است، آغاز میشود. روزنامهنگاری در بغداد تماس مشکوکی از فردی ناشناس دریافت میکند. فرد ناشناس به او پیشنهاد میدهد تا به «بعقوبه» برود و در رابطه با قتل «المرزوق» تحقیق و کتابی منتشر کند! روزنامهنگارِ قصه برای کشف پاسخِ این پرسش که «اصلا چرا کسی باید یک کتابفروش را بکشد؟» راهی «بعقوبه» میشود و در این مسیر با شخصیتهای متعددی که با کتابفروش در ارتباط بودهاند روبرو میشود. نکتهی جالب توجه در این روایت این است که لزوما تمام اشخاصی که روزنامهنگار با آنها مواجه میشود از دوستان یا دوستداران «المرزوق» نیستند و او گاها با افرادی روبرو میشود که از پیرمرد کتابفروش کینههای قدیمی به دل دارند و ای بسا که از مرگ یا قتل او ناراحت هم نباشند! هر کدام از این شخصیتها، بر جنبههای مختلفی را از چهرهی حقیقی «المرزوق» نور میتابانند و تاثیر او را بر جامعه آشکار میسازند. 📚 از متن کتاب: «سال به سال؛ احساس تبعیدی بودن در من بیشتر ریشه میدواند.» از نقاط برجستهی کتاب میتوان به شخصیتپردازی خوب و روایت معمایی جذاب و چندلایهی اثر اشاره کرد. بهطوریکه شخصیت «المرزوق» به رغم غیبتاش در داستان (او در ابتدای کتاب، به قتل رسیده است!)، از طریق خاطرات و روایتهای دیگران به شکلی پر قدرت در طول داستان به ادامهی حیات میپردازد. همچنین نویسنده کوشیده تا به شکلی واقعگرایانه به وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر عراق و چالشهایی که افراد روشنفکر و آزاداندیشی چون «المرزوق» در چنین فضایی با آن روبهرو هستند، بپردازد. پینوشت: ۱- ما در ایران شانس این را داریم که مترجمی فرهیخته همچون «محمد حزباییزاده» که زبان مادریاش عربی است، آثار مهم ادبیات جهان عرب را اینچنین استادانه ترجمه کند. ۲- حتی یکبار برای من پیش نیامده که رمانی از ادبیات عرب بخوانم و از کثرت شباهت و قرابتهای فرهنگیمان شگفتزده نشوم! از اینرو حتما مطالعهی ادبیات عرب را توصیه میکنم. ۳- حکایتی که مترجم در ابتدای کتاب در رابطه با دیدارش با «سعد محمد رحیم» روایت میکند، بسیار تکاندهنده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.