یادداشت kimia

kimia

kimia

3 روز پیش

یک تابستان
        یک تابستان پرشور بود که بعد از تمام شدن کتاب‌هایم به سراغ قفسه‌ی کتاب زندایی‌ام رفتم تا شاید چیزی برای خواندن بیابم. آن روزها جز خواندن وَ فقط خواندن کاری نداشتم و یا شاید هم نمی‌خواستم کار دیگری داشته باشم. شاید اگر این انتخاب با اندکی محدودیت در دسترسی، همراه نبود، این کتاب هرگز در لیست خوانده‌ شده‌ها قرار نمی‌گرفت.
بعد از آنکه خواندمش جایی در گوشه و کنار اتاقک‌های شلوغ ذهنم زیر یک عالمه کاغذ پاره و وسایل بهم ریخته‌ی دیگر پنهان شد و تا مدت‌ها حتی به یاد نداشتم که روزی چنین کتابی را در دست گرفته‌ام. بعد هم که روزی خیلی اتفاقی تکه‌ پاره‌‌هایی را در ذهنم یافتم تا مدت‌ها گمان میکردم نام کتاب " سگ کوچک آن زن در زمین" بود، چرا که شاید آن داستان را پررنگ‌تر از بقیه به یاد دارم.
شاید جالب باشد که تا به الان هم که این یادداشت را مینویسم جز همین کتاب هیچ اثر دیگری از موراکامی نخوانده‌ام اما راستش را بخواهید همین داستان‌های کوتاه و همین کتاب کم قطر را خیلی دوست دارم. شاید برای احساسی متفاوت که هنگام خواندن، در روزهای نوجوانی برایم پدید آورد؛
      
541

24

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.