یادداشت صَعوِه
1402/6/3
3.8
6
یادم می آد برای مسابقه کتابخوانی این کتاب رو داده بودن به ما و من طبق معمول وقتی گرفتمش داغ داغ تو سرویس شروع کردم به خوندن. یه چیز عجیبی بود برام اون موقع؛ یه دنیای دور و همزمان نزدیک که توی چشمای بابور و حرفای خواهرش حس می کردم اما انگار کلمات برای مغز کوچیکم هنوز معنا های حجیم خودشون رو نمایان می کردن و توی سرم جا نمی شدن. کلماتی که ساده ان اما واقعا بزرگن. دوست دارم این کتاب رو. خاطره خوبیم دارم باهاش. البته که بهترشم خوندم اما کوتاهه و نازه و عزیز.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.