یادداشت نگار اردستانی
1403/9/9
4.2
23
یادداشتی بر کتاب خار و میخک ۹ آذر ۱۴۰۳ در شروع کتاب مدام نام نویسنده و تصویری که از آن در تمام دنیا منتشر شده بود در ذهن مرور می کردم. تصویر ذهنی اولیه ام، تصویری بود از هراسِ دشمنش در عرصهی میدانی که او حضور داشت و شجاعت او، که ریشه در توحید و معنا کردن ترس تنها و تنها در خداترسی به معنای درک عظمت وجودی خدا و کوچک دانستن آدمی بود. و همین ظرفیت وجودی، معرفش بود برای تمام دنیا و من! و سبب می شد پیش از شروع کتاب مدام به تفاوت های این ظرفیت ها در خودم و نویسنده بیاندیشم و آیا می توانم دریافتی که او می خواهد از کتاب داشته باشم یا خیر و حتما می خواستم به همان دریافت برسم تا حق کتابی که در سختیِ زندان های اسرائیل نگارش شده را ادا کنم، و همین دلیلی بود بر ارزشمندیِ جمله جملهی کتاب در ذهن و جانم. کتاب را که شروع کردم، روان بودن آن، آنقدر برایم دلنشین بود که خود را در همان موقعیت که گفته شده بود تصور میکردم. سئوال هایی از قبیل: کودکان محکم و عمیق در اعتقادات با کدام باورها پرورش یافته اند؟ هسته اولیه آن چیست؟ و چطور شکل گرفته؟ را از پیش در ذهن داشتم اما سئوال هایم هنگام مطالعه کتاب فصل به فصل به آن اضافه میشد: مقاومت مردم فلسطین محصول کدام باور فکری است؟ این تدریج و خستگی ناپذیری از کجا می آید؟ اخوان المسلمین که بودند؟ تفاوت فکری اخوان المسلمین با جبهه ملّی چه بود؟ کدام موفق تر بودند؟ کدام دوامشان در اذهان و دلها بیشتر بود؟ هسته اصلی هرکدام، کجا و چطور تعریف شد؟ من در این ماجرای عظیم تاریخی کجا ایستاده ام؟ و باید چه کنم؟ و .... تا به اواسط کتاب رسیدم و پاسخ برخی را گرفتم. به انتهای کتاب نزدیک شدم، و همچنان سئوالهای بی پاسخی داشتم اما رسیدن به جوابِ همه آنها هدف مطالعه ام نبود بلکه شکل گیریشان و اساسشان در ذهنم خودش به تنهایی مفید بود چرا که پیش از این، راجع به برخی از آنها شناختی هم نداشتم که برایم سئوال بشوند. در نهایت ایجاد پرسش های بنیادین، درکِ مسائلی که شاید تابحال ندیده و نشنیده باشیم اما عده ای آنها را زندگی کردند، زندگی در سختی اردوگاه و آنچه در زندان های اسرائیل گذشته و زیستِ ملموسِ هرچند کوتاهِ مخاطب در خیابان های الخلیل و صوریف و ... محله های آشنای غریبه و ... همه از هنر نویسنده بود که می توانست مخاطب را در همه آنها، همراه خود کند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.