یادداشت سهیل خرسند

کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد
        گفتار اندر ستایش گابو
گابوی عزیزمممممممم، من شما را خیلی دوست دارم❤️
اتصالِ این داستانِ شیرین به بخشی از موضوعِ ابررمانِ «صدسال تنهایی» که دومین رمانِ برتر و مورد علاقه‌ی من است، نه تنها برای من منجر به خاطره‌بازی شد بلکه باعث شد از خواندنِ هر سطرِ این داستان لذت ببرم.
امضای گابو در هر صفحه از داستان به چشم می‌آمد، همان المان‌های همیشگی و صدالبته استفاده از طنزِ شیرینِ مختصِ مردمِ امریکای لاتین، همه و همه باعث شد امروز لحظات خوشی را با داستانِ گابو تجربه کنم و از این تریبون برای روحِ گابوی عزیزم طلبِ شادی می‌کنم🙏🏻

گفتار اندر معرفی کتاب
کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد،
عنوان فارسی و ترجمه‌ شده‌ی داستانِ کوتاهی به قلمِ «گابریل گارسیا مارکز» ملقب به «گابو» است که در ایران توسطِ آقای «کاوه میرعباسی» ترجمه و نهایتا توسطِ‌ نشرِ «نیک» چاپ و منتشر گردیده است.
داستان در مورد سرهنگی هفتاد و اندی ساله است که به همراهِ همسرش به تنهایی زندگی می‌کنند و پسرشان را از دست داده‌اند.
با وام گرفتن از تکنیکِ شیرینِ پس و پیش کردن زمانِ مختصِ گابو، از سرهنگ همین را برایتان می‌نویسم که ایشان همان سرهنگی‌ست که سال‌ها سال قبل به ماکوندو سفر کرد تا پول و طلاهایی که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در هنگام تسلیم شدن و آتش‌بس به دولت تقدیم می‌کرد را دریافت و رسیدش را صادر کند و هم اکنون پس از سال‌ها در فقر در انتظار رسیدنِ حقوقِ بازنشستگی از شکم و خود و همسرش می‌زند و گرسنگی را تحمل می‌کنند و لوازمِ خانه‌ی خود را تک به تک می‌فروشند تا خرجِ شکمِ خروسی بکنند که پسرشان برایشان به یادگار گذاشته و با شرکت در مسابقه‌ی خروس جنگی عایدی برایشان داشته باشد و ... .


توصیه نامه
خواندنِ این داستان را اولا به تمامِ عاشقانِ گابو به خصوص آن دسته از عزیزانی که ابررمانِ «صدسال تنهایی» را خوانده‌اند و دوما تمامِ دوستانی که قبل از خواندنِ یک رمان از نویسنده‌ای علاقه دارند با سبکِ قلمِ او آشنا شوند پیشنهاد می‌کنم به این دلیل که تمامِ المان‌هایی که گابو از آن استفاده می‌کند در این داستانِ کوتاه به وضوح دیده می‌شود.

نقل‌قول نامه
"سرهنگ: دیگر امیدی به برگزاری انتخابات نیست.
دکتر: خوش خیال نباشید سرهنگ، دیگر آنقدر بزرگ شده‌ایم که منتظرِ منجی نباشیم."

"از نظرِ اروپایی‌ها، آمریکای جنوبی یعنی یک ششلول‌بندِ سیبیلو که محضِ خالی نبودنِ عریضه یک گیتار نیز به گردنش آویخته."

"تا به حال چیزی بهتر از زندگی اختراع نشده."

"خیالِ باطل را نمی‌شود خورد."

کارنامه
موضوعِ بسیار جذاب، مقدمه‌چینیِ گابو و پرداختن به داستان با همان المان‌های مخصوص به خودش، استفاده از سبکِ شیرینِ پس و پیش کردنِ زمان و از همه مهمتر اتصالِ داستان به موضوعِ «سرهنگ آئورلیانو بوئندیا و صدسال تنهایی» همه و همه باعث شد که بدون هیچگونه لطف و ارفاقی ۵ستاره برای این داستانِ دلنشین منظور نمایم.

پنجم خرداد یک‌هزار و چهارصد
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.