یادداشت امید احدی رشید
1404/3/2
نمیدونم چرا «زیر تور» اینقدر تو ایران مهجور مونده. کتابیه که واقعاً حقشه بیشتر دربارهش حرف زده بشه. زیر تور از اون رمانهای خاصیه که با یه ظاهر ساده شروع میشه ولی هر چی جلوتر میری، میفهمی چقدر لایهلایه و پرمغزه. داستان دربارهی جِیکه، یه نویسندهی دستوپاچلفتی (کمی تا قسمتی لوزِر) که مدام بین گذشته و حالش دستوپا میزنه و تو یه دنیای پر از دروغهای شیرین، گم شده. جِیک یه شخصیت خاکستریه؛ آدمی که نه خوبه نه بد، فقط داره سعی میکنه سرپا بمونه. این کتاب پر از لحظههای عجیب، خندهدار و در عین حال تلخِ که یهجور غریبی به دل آدم میشینه. ترجمهی پیمان خاکسار، مثل همیشه، عالیه. اون نثر خاص و کنایهدار مرداک رو خیلی خوب ترجمه کرده، بدون اینکه حس سنگینی یا خشکی به متن بده. لحن نیمهکمدی و نیمهتراژیک داستان بهخوبی حفظ شده و باعث میشه خوندن کتاب، علیرغم لایههای فکری پیچیدهش، لذتبخش باشه. نکتهی ناراحتکننده برای من اینه که زیر تور اصلاً اونطور که باید دیده نشده. نه تو فضای مجازی حرفی ازش هست، نه بین کتابخونا جایی داره. تقریباً هیچ بحث یا گفتوگوی جدیای دربارهش نمیبینم. در حالی که اگه کمی بیشتر شناخته بشه، راحت میتونه تبدیل بشه به یکی از کتابهای محبوب خیلیها (مثل جزء از کل یا اتحادیه ابلهان). هم سرگرمکنندهست، هم عمیق، هم هوشمندانه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.