یادداشت فاطمه

فاطمه

فاطمه

2 روز پیش

        بعد از چند وقت دوری از کتب شهدا ، با امانت گرفتن این کتاب از دوستم شروع به خواندن کردم. اولش با دید انتقادی شروع کردم که شهید چقدر نگاه فانتزی داره و یعنی چی که باید همسرم سید باشه تا به حضرت زهرا محرم بشم ووو .. اما موضوع عجیب اینه که در پایان . درحالی که سینه ام داشت از غم میترکید اشکهای داغم روی گونه هام روونه شدند و من دارم به این فکر میکنم که این مرد حتی در کتاب زندگی نامه اش هم ، روضه ی حضرت رقیه داره میخونه انگار ... همواره این مداحی در گوشم شنیده میشد که میگه : تنها حرمی که روضه خون نمیخوااااد، حرم رقیه است . اومدم زیارتت با گریه ، با زاری ، تو هنوزم وسط بازاری ،... آه ! خوشا به سعادتشون .. دو تا خواهر ،همسر شهید شدند 🚶🏻‍♀️ ... نقد هام پابرجاست اما زندگی زیبایی بود که زیبا هم به پایان رسید ! پیشنهاد میدم بخونین .
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.