یادداشت محسن فراهانی
7 روز پیش
منصور ضابطیان بعد از سفرنامههای مارکوپلو، مارک و ۲پلو، برگ اضافی و سباستین، کتاب سفرنامهی مراکش را نوشت. کتابی با عنوان چای نعنا. بهترین کتابهای مجموعه سفرنامه منصور ضابطیان همان دوتای اولی است. اما این آخریها هم خوبند. اگر نخواندید اول آن دوتا را بخوانید و بعد این آخریها را. _ _ قبل از اینکه از کتاب چای نعنا برایتان بگویم، بگذارید کمی غیبت منصور ضابطیان را بکنیم. همیشه در خلال مطالعه کتابهای ضابطیان به خودش هم فکر میکردم. به قول توئیتریها او را جاج میکردم. میگفتم این یارو پول از کجا میآورد که اینقدر سفر میرود؟ راستی چرا ازدواج نمیکند؟ یعنی زن گرفتن مانع سفر رفتن است؟ اصلا چرا طفلک کچل است؟ میگفتم با اینکه قریب به ۵۰ سال سن دارد ولی خیلی جوانتر به نظر میرسد. آیا این همه سفر و گشت و گذار باعث شده جوان بماند؟ یا مجرد ماندنش؟ تا صدای فمنیستها درنیامده بگذارید برویم سراغ معرفی کتاب. _ _ منصور ضابطیان در چای نعنا به مراکش رفته است. نگاه او در این کتاب زیباست. ضابطیان در سفرنامههایش به جای پرداختن به موزهها و شهربازیها و... به دل کوچهها و محلهها میزند. موزهها را که در اینترنت میتوان دید. او به کشورها نگاهی اجتماعی دارد. زندگی مردمانش را روایت میکند، نه کاخها و عمارتهایشان را. آن گاریِ صدففروشیِ بازار مدینای شهر کازابلانکاست که جذابیت دارد. آن ماجرای سینمای لوتیسیا است که شنیدنش کیف دارد. آن داستان جنگیرهای مزار سیدی عبدالرحمن است که شنیدنی است. _ _ بگذارید به عنوان مثال ماجرای آن سینما را تعریف کنم. ضابطیان در مراکش به سینمایی میرود که کمی با دیگر سینماها فرق دارد. آنجا کسی فیلم نگاه نمیکند. سینماهای خودمان را دیدید؟ آن ردیف آخر. در تاریکی ته سالن چه خبر است؟ حالا تصور کنید مراکش یک سینما دارد مخصوص همان ردیف آخریها. یعنی کل سینما، ردیف آخر است. آنها یک سینما مخصوص خود دارند و در آن هرکاری که دلشان بخواهد انجام میدهند. فضای کم و سالن تاریک هم مانع کارشان نمیشود. ضابطیان مشاهدات خود در این سینما را با قلمی دلنشین تعریف میکند. _ _ خب به حول قوهی الهی پاسخ یکی دیگر از سوالهایم را یافتم. پرسیده بودم چرا ضابطیان طفلک کچل است؟ خب اگر شما تنهایی وارد چنین سینمایی بشوید، مویی به تنتان میماند؟ نه والا. خلاص
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.