یادداشت محمدمهدی فلاح
1400/10/22
4.1
105
رمانی به غایت کلاسیک، روان و به معنای دقیق کلمه ایرانی بود. سبک صریح نوشتار به خوبی روشنگر نگارش سریع ولی فکر شده به آن است. صحنه های جذابی که واقعا انسان را تحت تاثیر قرار می دهد و پایان درخشانی که هرچند خیلی ساده و سرراست است ولی، عمیقا اثرگذار است. صحنه های عجیب که دولت آبادی همه را می توان به حساب ناآشنایی ما با فرهنگ روستایی بگذارد و از خلال آن، دست بسته آدم را در مقابل روایت دست آورش تسلیم کند. عبارت ها و لفظ هایی که هیچ کدام را نشنیده اید در متن فراوان است و می گذارد که خود را به دست زیرنویس ها بگذاری و باور کنی که در روستایی در گوشه ایران هستیم. فشار سنگین زندگی در زمینج، نه سیاه نمایی است و نه بعید؛ همه را می توان به درستی حس کرد و شنید. درست که متن وجه اگزیستانس بخصوصی را نشانه نگرفته است ولی، مثل زندگی روزمره گاهی وقت ها انسان لازم دارد در عمق سطح باقی بماند و لذت ببرد. ولی از حق نباید گذشت که توصیف دولت آبادی از عشق، قلب، رنج و خبث طینت واقعا درخشان است. تمایلی ندارم که متن رو نمادشناسانه تعبیر کنم زیرا قطعا از وزن و ارزش صحنه پردازی های جذابی که بی تکلف در متن ارائه شده اند می کاهند ولی، مشخص است که رمان برازنده تحلیل های نمادشناسانه نمادشناسان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.