یادداشت آتنا ثنائی فرد
5 روز پیش
4.5
2
📌 قبل از هر چیز، یک نکتهی مهم: اگه دنبال یک داستانِ حالخوبکن هستید، این کتاب اصلاً گزینهی خوبی نیست. اما اگه دنبال داستانی هستید که تاریکیهای زندگی انسان رو کاوش کنه، یکی از بهترینهاست. به علاوه، این کتاب سرشار از صحنههای خشونتآمیز و آزاردهندهست. «سفرهی آسمانی» از اون کتابهاییه که با خوندنش حس میکنم یک داستان نخوندم، بلکه چند داستان خوندم. 🥀 دونالد ری پولاک داستانهاش رو با الهام از زندگی خودش و چیزهایی که تجربه کرده مینویسه. اونقدر داستانهاش رو تلخ مینویسه که برای قابل تحمل کردنشون ناچاره تا از مقدار زیادی چاشنی طنز استفاده کنه؛ برای همین هم در نهایت با ترکیبی عجیب از طنزِ تلخِ آزاردهنده مواجه هستید. 🔅 این کتاب دستکم داستانِ یک جین شخصیت یا شاید هم بیشتر رو همزمان دنبال میکنه. حجم فصلها از ۵-۶ صفحه بیشتر تجاوز نمیکنه و توی هر فصل داستان یکی از شخصیتها رو میخونید؛ آدمهایی که ظاهراً کاملاً نامرتبط بههم هستن و حتی توی جاهای مختلفی زندگی میکنن. اما صبر داشته باشید، کمکم داستان زندگیشون بههم پیوند میخوره. 🏚️ با وجود تعداد زیاد شخصیتها، سه تا از شخصیتها از همه مهمترن؛ «برادران جوت». کِین ۲۳ ساله، کاب ۱۹ ساله و چیمنی ۱۷ ساله. این برادرها و پدرشون، با هم توی یه کلبهی فکسنی زندگی میکنن و تنها غذاشون گوشت یک خوکِ مریض و یک کیسه آرد حشرهزدهست. پدرشون عقاید مذهبی خاصی داره، از جمله اینکه آدمها هر چقدر سختی بیشتری توی زندگیشون بکشن، در نهایت در بهشت از «سفرهی آسمانی» بهرهمند خواهند شد. بنابراین، تمام تلاشش رو میکنه تا برای خودش و پسرهاش زندگی سختتری فراهم کنه! با این حال، پسرها اصلاً از این وضع خوشحال نیستن... داستان در حوالی سال ۱۹۱۷ و در نواحی جنوبی آمریکا اتفاق میافته، در جاهای دورافتادهی ایالت اوهایو. مردمی که زندگیشون به فقر، خشونت، جنایت و بیرحمی گره خورده و هیچ امیدی به فردای خودشون ندارن. آدمهایی که در جاهای تاریک و فراموششده زندگی میکنن... 🌟 کلیدواژههایی که این کتاب رو توصیف میکنن: فقر، اعتیاد، تنهایی، گم شدن، طمع، خشونت، خشم سرکوبشده، غم، جرم و جنایت، ناامیدی، انسانیت فراموششده، تبعیض، انتظار، دیوانگی، طغیانگری. ✨ و در آخر میتونم بگم که چیزی که این داستان رو خیلی زیبا میکنه، شخصیتپردازی بسیار قدرتمندش و لحظات انسانیایه که بین اون همه تاریکی و تلخی شکل میگیرن... :) تنها چیزی که میتونست یکمی بهتر باشه، نحوهی روایت گیجکنندهی داستان بود، اما باز هم طوری نیست که اذیتتون کنه یا نذاره که از خوندنش لذت ببرید. و ضمناً ترجمهی نشر نگاه (خانم معصومه عسکری) هم خوب بود، شاید فقط یکمی نیاز به ویراستاری داشت؛ اما واقعاً فکر میکنم لحن و فضای داستان خیلی خوب دراومده بود. پینوشت: فکر میکنم دلم برای شخصیتهای این کتاب تنگ میشه... شخصیتهایی که هیچکدومشون قهرمان نبودن، اما انسانی بودن؛ و میتونستیم با تمام وجود درکشون کنیم.🥲
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.