یادداشت فاطمه اللهمرادی

        
درباره کتاب چشمهایش
کتاب، با وجود اینکه حدود ۶٠ سال پیش نوشته شده لحن جذاب و امروزی داشت و اصلا دچار تکلف ادبی نشده بود.

نویسنده خودش را درگیر توصیف و تشبیهات دست و پا گیر و حوصله سر بر نکرده بود و هر لحظه که حس میکردم کتاب داشت به سمت یکنواختی میرفت با شوک های به موقع هیجان رو به داستان تزریق میکرد.

کتاب یک موضوع واحد را دنبال میکرد و با شخصیت ها و جزئیات زیاد موضوع را پیچیده نکرده بود.

با اینکه شاید ماجرای کتاب در نگاه اول تکراری به نظر بیاد اما نوآوری های نویسنده و تفکر مدرنی که داشته باعث میشه تازگی خاص خودش را داشته باشد.

🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
استاد:دختر این چشمها بالاخره مرا وادار به یک خبط بزرگ خواهد کرد. دختر:استاد این خبط شما بزرگترین ارزوی من است...

      
10

23

(0/1000)

نظرات

اون جمله پایانی، ختم کلام بود...

1

نظرتون جالب بود که دقیقا برعکس منه.
من اصلا نتونستم با داستان و ارتباطی که نویسنده بین دوشخصیت خانم و آقا راه انداخته بود ارتباط بگیرم.
درکشون‌ نمیکردم. روندم خیلی برام فرسایشی و یکنواخت بود. فقط میخواستم تموم بشه🚶🏻‍♂️💔 تهش  یه "خب که چی؟" بزرگ بودم😅

1