یادداشت فهیمه
1401/3/1
هفت داستان از زن های بدبخت رها شده + اردک زرد، داستان اول، که من در کتاب فروشی بخوانم، خوشم بیاید و تصمیم بگیرم کتاب را بخرم. + اشتباه نکنید! داستان ها خوب نوشته شده اند، قوی اند، خوب اند، مشکل اینجاست که همه یک داستان دارند. انگار بخواهی داستان یک زن رهاشده را تعریف کنی، بعد شک داشته باشی که شخصیت داستان، کی زندگی می کرده، چند سالش بوده، چه آدمی بوده، مذهبی بوده یا نه، ... بعد داستان تک تک این آدم ها را بنویسی، یکی را ببری قبل از انقلاب، یکی را بکنی دوست، یکی عقد موقت، یکی ازدواج کرده، یکی مهندس است، شاگرد اول کنکور، یکی بچه هم دارد حتی. اما با وجود این تفاوت ها، همه ی شخصیت ها یک عکس العمل نشان بدهند. همه منتظر بازگشت مردشان باشند. تشنه ی محبت ش. انگار زن بودن تمام خصوصیات دیگرشان را کم رنگ می کند. + از چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس بهتر بود. قوی تر بود. + در دوران نامزدی نخوانید! نخوانید. یا قبل از نامزدی بخوانید تا منصرف شوید. یا بعد از رهاشدن، تا بدانید تنها نیستید. هرچند از آنجا که یکی از این زنان بدبخت رهاشده خودکشی می کند، خواندنش در آن دوران هم توصیه نمی شود. + زن بدبخت رها شده عین عبارت کتاب است. صفحه ی 76، خط ششم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.