یادداشت
4 روز پیش
4.0
1
ته ئه تتوس یکی از مکالمات نسبتا طولانی و تاحدی سخته افلاطون درباره ی «معرفت شناسی» یا به بیان بهتر اپیستمولوژیه. یکی از محاوراتی که در نهایت هم به نتیجه نمی رسه و فقط مشخص می کنه معرفت نه ادراک حسی است نه پندار درستی که با توضیح و تعریف همراهه. چیزی که جالبه هم شاید این نباشه که در نهایت بفهمی حقیقتا معنای چیزی که انقدر برای ما بدیهیه و صرفا ازش استفاده می کنیم رو نمی دونیم ، و تنها زمانی متوجه می شویم که واقعا نمی دونستیم داشتیم از چی استفاده می کردیم که کسی ازمون بپرسه حالا این کاری که کردی یعنی چی؟ یا چرا فلان چیزو گفتی؟ اینا همش بهانه است . دونستن حقیقت اپیستمه، یا شجاعت یا هر چیز دیگه. یعنی فرقی هم نمیکنه. مهم اینه که ما تو چه پارادیمی داریم حرف می زنیم و تعاریف رو هم خودمون با توجه به هدف اون پارادیم تعیین می کنیم. فقط باید حواسمون باشه رو هوا چیزیو نگیم چون یهو کسی مثل سقراط پیدا می شه که همه ی اشتباهاتمون و رو می کنه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.