یادداشت محمد فائزی فرد
1401/10/15
4.0
3
دورترین کرانه، جلد سوم از مجموعهی دریای زمینه. در سبک روایت و توصیف و حتی روند داستان، بهشدت پیرو جلد اول کتابه. در حالی که اگر روند جلد دوم رو پیش می گرفت احتمالاً نتیجه خیلی بهتر از چیزی میشد که الان میبینیم. داستان این جلد، شبیه به جلد اول، ماجرای سفره. قهرمان برای یافتن چیزی(دشمن بزرگ) سفری رو در پیش میگیره با مقصدی نامعلوم و حتی هدفی نامعلوم. در جهان داستان، همین حرکت و رفتن خودش ارزش بزرگیه. غوطه خوردن در نظم موجود که داستان ازش با همترازی یاد میکنه. نظمی که خودش قهرمانان داستان رو بهسمت مقدصشون که عامل بینظمی یا ناهمترازیه سوق میده. داستان از نظر شروع، نسبت یه جلد اول بهتر عمل میکنه. اگه اونجا چند فصل به تاریخچهی زندگی شخصیت اول میپردازه و اطلاعاتی که میشد در خلال روایت به خواننده داد رو، قطار میکنه توی کتاب، اینجا از همون خط اول، داستان شروع میشه و اتفاقاً اطلاعات مورد نیاز از گذشتهی شخصیت در خلال داستان روایت میشه. با این حال نباید یادمون بره که داریم یه کار کلاسیک میخونیم و عموماً، نه همیشه، کار کلاسیک خوندن یعنی تحمل توصیفهای ریز و دقیق و البته ایستا که داستان رو از حرکت میندازه و برای مخاطب تصویر میسازه. با این حال این ماجرا هم مشکل بزرگی برای کتاب نیست. ماجراها اون قدر جذاب هستن که به خاطرشون یک صفحه توصیف هم بشه تحمل کرد. خصوصاً که عموماً این توصیفها برای مخاطب جذاب هم میتونن باشن. مجموعه تا اینجا خوب پیش رفته اما شباهت ماجرای این جلد با جلد اول، این ترس رو در وجود آدم میندازه که نکنه جلدهای بعد هم نمایش به تکرار افتادن لوژوان باشه و دیگه شاهکاری مثل جلد دوم و حتی جلد اول رو قرار نباشه ببینیم! خلاصه که باید صبر کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.