یادداشت امیر حسن نواب
1403/5/25
این کتاب دریچهی ورود من به عالم مواجههی آگاهانه با تمدن غرب بود اولین بار در دوران دانشجویی این کتاب را با استاد خواندیم و این مرتبهی دوم شاید بعد از حدود ۸ سال دوباره آن را خواندم. ادبیات کتاب در قیاس با آثار متفکرین دیگری که در این حوزه قلم زدهاند خیلی روانتر است و راحتتر میتوان با آن ارتباط گرفت لذا برای شروع مطالعات غرب شناسی کتاب خوبی است. اگر بخواهیم مروری کلی بر مباحث کتاب داشته باشیم باید گفت که دغدغهی شهید آوینی در این کتاب این است که مرزی پررنگ میان آرمان توسعه و تمدن غرب با هویت اسلامی ما بکشد. در تحلیل تمدن غرب بعد از طرح مباحث اصطلاح شناختی ادعایی را مطرح میکند مبنی بر این که آرمان توسعه که آرمان بشر امروز است و تمدن غرب از پیجویی این آرمان بنا شده مبتنی بر یک قضاوت غلط در مورد جهان و انسان است که عبارت است از «اصالت ماده»؛ به این معنا که آن امر اصیل که تمام شؤون دیگر زندگی بشر بر پایهی آن طراحی میشود مرتبهی مادی وجود انسان است. باید توجه داشت که هرچند در بسیاری از موارد انسان غربی مراتب غیر مادی انسان را انکار میکند ولی مقوم هویت غربی لزوما انکار معنویت و ابعاد غیر مادی انسان نیست بلکه اصالت نبخشیدن به آن است بنا بر این ممکن است برای پیشرفت بیشتر در بعد ماده بشر به سمت نوعی از معنویت هم گرایش پیدا کند ولی این معنویت تا جایی ارزشمند است که به توسعهی مادی زندگی بشر کمک کند. شواهدی که شهید برای تلاش دیوانه وار بشر غربی برای تمتع هر چه بیشتر از لذتها و بهرهمندیهای مادی بیان میکند همه مؤید این است که بشر غربی هویت خود را در اصالت دادن به ماده اعتبار کرده است. سپس شهید بر اساس همین پایگاه تحلیلی و فکری به تحلیل نظام اقتصادی، نظام آموزش و پرورش و قضاوت داروینیستی غرب در مورد تاریخ تمدن و فلسفهی تاریخ میپردازد و تلاش میکند تا امتداد اصالت ماده را در همهی این شؤون تمدن غرب نشان دهد. هر چند در میان مباحث کتاب اشاراتی به نقد علوم غربی هم به چشم میخورد ولی ظاهرا ایشان بنا داشتهاند که این موضوع را هم مفصلا مورد بررسی قرار دهند ولی این اتفاق به دلایلی نیافتاده و در اواخر کتاب ایشان مخاطب را برای بررسی این موضوع به کتاب «سیطرهی کمیت و علائم آخر الزمان» اثر رنه گنون ارجاع میدهند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.