یادداشت ماه آسمان
1404/1/21
باید نسخهی چاپی را داشت(اگر چه ارزش این همه هزینه تو این گرونی را نداره) بعد از هر فصل چهار تا جمله رو قیچی کرد و چسبوند به هم، میشه کل کتاب. بعد هم بقیه اش را اول چند بار کوبید به دیوار، چند بار از بالای پشت بام انداخت پایین و در نهایت به اتش کشید و تمام.... همین قدر مزخرف...(هیچدلم نمیخواست از این لفظ استفاده کنم اما نمیشد) اول ....مطالب فصلها انسجام خاصی ندارن، آغاز فصلها بیشتر دربارهی فیلسوف ها بود طوری که یادم میرفت موضوع اصلی چی بود.(البته صوتی بودن کتاب هم در حافظهی من تاثیر داره،اما دیگه نه انقدر) مثلا اینکه فیلسوف ها چی میخورن، چی میپوشن، اسم همسرش چیه، چه کتابهایی خونده. تو فصل چهار از دفعات حمام رفتن یه قبیله و اینکه لخت مادرزاد میگردن و تمایلات جنسی یه نفر کلی سخنرانی کرد که نمیفهمم چه ربطی به فلسفه و تسلی بخشی داشت.یه بخش هایی صرفا یکسری جمله بود، یک سری گزاره که نمیدونم چرا جداجدا و در متن اصلی میآمدن. ذرهای یادم نیست مباحثش چی بود و دقیقا چی رو میخواست تسلی بده!(برای نوشتن همین متن هم دنبال عناوین فصل ها گشتم) بعد چیزهایی که میگفت اساسا خیلی تسلی بخش نبود، یه جاهایی پرتوپلا بود، یه جاهایی چندش، یه جاهایی مزخرف، یه جاهایی بیش از ده تا اسم یونانی میگفت که اصلا نمیدونستم کی هستن، چهار تا جملهی خوب نه عالی، خوب هم احتمالا توش پیدا کنید. صرفا باهاش خوب خوابیدم که اونم به خاطر این بود که به قدری ذهنم را خسته میکرد که نمیتونستم ادامه بدم و خوابم میگرفت.... حتی دلم راضی نمیشه به کسی بگم این رو خوندم.... اینم بگم یه ستارهاش برای آقای آرمان سلطان زاده است .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.