یادداشت یاسین خسروی
1403/5/8
4.0
1
درود داستان کوتاه فرزند نوح، نوشته اریک امانوئل اشمیت یک اثر رئالیسم زیباست؛ داستان در وصف پسر بچهای یهودی مذهب روایت میشود، که به خاطر سیاستهای آلمان نازی مجبور به ترک خانوادهاش میشود و به کلیسا و مسیحیان پناه میبرد، زندگیاش را به عنوان کودکی مسیحی ادامه میدهد؛ نامش را تغییر میدهد، غم جدایی از والدین را در خردسالی میچشد و میهراسد. هر لحظه زندگیاش را با ترس و هراس میگذراند، ترس جان خودش، واهمه سلامتی پدر و مادرش و دلهره آسیب به دوستانش. اشمیت به زیبایی تمام داستان را از نگاه پسر نسبت به سنش روایت میکند که هر گونه تناقضی را ساقط مینماید و نگرانی خواننده نسبت به سلامتی کودک را افزایش میدهد، همدلی و همراهی انسانها را نشان میدهد؛ به انسان میفهماند اگر گلولهای که از تفنگی رها شود، از اشک مادری برای فرزندش سنگینتر نخواهد شد، هر پوتینی را که سربازی سفت میبندد و به تن میکند از شرمندگی پدری پژمردهتر نمیباشد، یک کودک با ذهن معصومش نمیتواند اشک مادر و گرفتگی پدر را درک کند، پس خودش را مقصر میداند. ارزش نبرد و افتخارات به پایمال نمودن نیست، جنگ را جز بیچارگی و آوارگی همرهی نیست، جز دستمال و لباس سفید نسیبی نیست و جز مرگ راه فراری نیست. در جنگ، بیلها مهربانی بیشتری دارند تا اسلحهها و سنگرها و آدمها؛ چه آن که بیل میزند، چه آن سربازی که خفته میدود و چه آن خردمندی که نهایت جنگ را میداند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.