یادداشت سیدمسعود پرهیزگاری
1404/3/22
اگر چه کتاب را و روایتش را مشتاقانه دنبال کردم، ولی نه شمس کتاب، کامل بود و نه مولانا. نه دینش و نه انسانیتش. نگاه زیبایی به زندگی و انسان و دین داشت که می توان از آن بهره ها برد ولی نگاهی ناقص و بعضا دچار انحراف. در هیچ دینی و هیچ مکتب انسانی ظلم را به نام عشق قالب نمی کنند. مکتب عشق باشد یا مکتب اسلام یا مسیح یا یهود یا ... خانواده محوری ترین مرکز عشق و محبت است ولی در این کتاب به راحتی و تحت عنوان عشقی فردی متلاشی می شود و به این متلاشی شدن ذیل خیانت افتخار می شود. شمس از عشق ومحبت دم می زند اما قاتل زنی می شود که تمام وجودش را پر از عشق کرد و به او هدیه داد و ... این ها تناقضاتی است که در نگاه صوفیانه ی مسئولیت گریز، انسان را به فردیتی درونی دعوت می کند، که هیچ مسئولیتی نسبت به خانواده، جامعه و دیگران به معنای واقعی کلمه ندارد. فقط گفتن و نصیحت کردن ... زیبایی زندگی و هدفمند بودن خلقت انسان و جهان را به راحتی زیر سوال می برد که پس آن بیهوده بودن کار و تلاش و ... است. جامعه و انسان معتدل، ما حصل این نگاه به زندگی و دنیا نیست ولی در این که می توان از این کتاب بهره گرفت برای تغییر در نگاه به دنیا، می توان به خوبی بهره برد و استفاده کرد ولی با علامت هشدار
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.