یادداشت حامد علی بیگی
1401/1/21
قلم سیامک گلشیری را همیشه دوست داشته ام . برعکس عمویش هوشنگ که قلم خارق العاده اش به آرایه پردازی ، توصیف و روایت های تو در تو و پیچ وا پیچ معروف است ، قلم او سرراست و ساده است . قلمی است که بجای بازی های پر رمز و راز ، به جلو بردن تصویری روایت میپردازد و شاید همین برگ برنده ای است که سیامک را اینچنین موفق کرده . . مخاطبین سیامک ، داستان هایش را راحت میخوانند ، راحت میفهمند و راحت زندگی میکنند . داستان هایش مثل زندگیست . جان دارد و جریان . کتاب را که باز میکنی ، همه چیز جان میگیرد و خودت را میبینی که وسط داستان ایستاده ای . هر طرف که سر بگردانی ، سیامک برایت تصویرش کرده . هیچ چیز داستان از زیر دستت در نمی رود . همه ی شخصیت هایش واقعی اند . مثل آدم های واقعی حرف میزنند . مثل آدم های واقعی غذا میخورند و مثل آدم ها واقعی زندگی میکنند . . رژ قرمز ، مجموعه داستانیست برآمده از دل اجتماع . برآمده از دل زندگی هایی که اطرافمان جریان دارد و شاید حتی خیلی هامان تجربه اش کرده باشیم . سیامک ، خواسته یا ناخواسته ما را به دل زندگی هایی میبرد که غالبا در حال فروپاشی است . زندگی هایی با فضای سرد و بی روح که تنهایی از در و دیوارشان میبارد . زندگی هایی که با خیانت و بی مهری عجین شده و بعضا آنچنان سست اند که با یک اتفاق زیر و رو میشوند . اکثر داستان های این مجموعه فضا و لحن مشترکی دارند و حوادثی موتیف وار در آنها اتفاق می افتد که نه تنها خسته کننده نیست ، بلکه آرام آرام بر روح مخاطب مینشیند . . بعضی ها به این چنین داستان ها خرده میگیرند ،ولی من اتفاقا از آنها لذت میبرم و تاییدشان میکنم . مگر نه این است که داستان نویس آمده تا بجای گفتن ، نشان دهد؟! خب سیامک هم دارد همین کار را میکند . دارد عمق فاجعه را به ما نشان میدهد. محال ممکن است ، کسی این مجموعه داستان را بخواند و بازهم علاقه مند چنین زندگی هایی باشد . کافی است هرزچندگاهی فنجان قهوه ای بگذارید کنار دستتان و یکی از داستان های رژ قرمز را بخوانید . آنوقت قدر زندگیتان و تک تک لحظات باهم بودن و وفاداری را خواهید دانست . .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.