یادداشت پارسا نوروزی

دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود
        مواجهه‌ام با این کتاب وقتی بود که پست احسان رضایی را دیدم. کتاب‌هایی حال‌خوب‌کن...
نکته ای وجود دارد! ما باید سطح انتظارمان را متناسب با کتاب تنظیم کنیم. سطح انتظار ما نباید یک چک لیست آماده باشد و هررر نوع کتابی را با این چک لیست بسنجیم. چک لیستی که میگوید بوف کور  شاهکار است، لزومن درمورد جنگ و صلح همچین نظری را ندارد! 
خب...
دختری که... یک کتاب غیر جدی‌ست. این کتاب قرار نیست دنیا را تغییر دهد. انسان ها را متحول کند. خواننده را استعلا ببخشد و از این دست گزاره های گنده! 
این کتاب، فقط به دنبال القای یک تجربه است، منتها تجربه ای حال‌خوب‌کن. کار این کتاب، هدف این کتاب، لذت است نه هیچ چیزی فراتر از آن! مگر وقتی آگاتا کریستی میخوانیم به دنبال بعد دیگری از لذت نیستیم..؟
این کتاب حجم کمی ندارد اما سرعت خواندنش آنقدر زیاد است که بعید میدانم خواندنش بیش از نصف هفته تان را بگیرد! 
حال که این یادداشت را می‌نویسم زمان زیادی از خواندنش گذشته است. چه چیزی به یادم مانده است؟ اسم شخصیت اصلی؟ فرانسوی بودنش؟ برتری نژادی بخشی فرانسه به اعرابش؟  ( اگر وجود داشته باشند در داستان! ) ( اصلن این قضاوت های ارزشی را هیچگاه نباید در خواندن داستان دخیل کنیم! ). هیچکدام! فقط لذتی را به یاد دارم که میان دو کمتر قطور از این کتاب بردم.
ترکیبی از غافلگیری و تعلیق و شخصیت پردازی های تقریبن خوب و کمی سورئالیسم! بخوانیدش...
      
230

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.