یادداشت شهاب سامانی
1401/1/11
در مورد این کتاب، یادداشتی در سایت نقد و بررسی کتاب وینش نوشته ام که اینجا دوباره منتشر می کنم: نقد و بررسی کارنامهی نویسندههای بزرگ، به طور خاص نویسندههای صاحب سبک تاریخ معاصر ایران، از هدایت و نیما تا جلوتر گلشیری و شاملو، دشوار است و ساعدی، قطعا یکی از این نویسندگان است. بخشی از این دشواری، کار تاریخ است. روبرو شدن منتقدانه با نام و آثار نویسنده، شاعر و یا فیلمسازی که بعد از گذر سالیان طولانی، هنوز خوانده و دیده میشود، از این نظر دشوار است که نقد و بررسی انجام شده با معیاری چشمناپوشیدنی به نام «ماندگاری در تاریخ» مواجه است. ماندگاری در تاریخ، به هر صورت، هالهای مقدس پیرامون نویسنده و آثارش ایجاد میکند که نزدیک شدن به آن «امکان بینهایت و بیمرز نقد» را دشوار و محدود میکند. سایهی تاریخ، بر چرخیدن آن تیزی تند نقادی سنگینی میکند و از این رو است که بیشتر شناختنامهها در مورد نویسندگان بزرگ، ناخواسته حتی، یا به ستایشنامهای کم اهمیت تبدیل میشوند و یا در نبردی نابرابر مقابل تاریخ، آشوبی کوتاه ایجاد میکنند، شکست میخورند و خود فراموش میشوند. به راستی چه کسی میتواند در مورد نقاط قوت و ضعف فلان نویسنده با خیالی آسوده قضاوت کند اگر تاریخ پیش از آن حکم ماندگاری او را امضا کرده باشد؟ به این دلیل است که شاید منتقدان معمولا ترجیح میدهند که اگر روزی ناچار باشند برای نقد و بررسی به سراغ نویسندهای بزرگ روند، به اثر خاصی اکتفا کنند تا آن قضاوت کلی در مورد آثار نویسنده را همچنان به تاریخ سپرده باشند. کورش اسدی، در کتاب خود با عنوان شناختنامهی غلامحسین ساعدی، از همین تکنیک بهره برده است، او قضاوت کلی را به تاریخ سپرده و با تقسیم آثار ساعدی به فرمهای گوناگون، هر فرم را به صورت جداگانه بررسی کرده است. بیشک یکی از حُسنهای بررسی این چنینی، بخشیدن نگاهی کلی، در مورد آثار نویسنده به خواننده، بدون نیاز به قضاوتی سیاه و سفید و کلی است. این نکته را باید مهمترین نقطهی قوت کتاب کورش اسدی دانست، او با تاریخ به جنگ برنخاسته اما نقد خود را نیز، تمام و کمال با او همسو نکرده است، او ساعدی را شخصیتی چندوجهی ترسیم کرده است که هر کدام از وجوهش نیاز به نگاهی جداگانه دارند. کورش اسدی، نویسنده، منتقد و ویراستار ادبی بود که در سال ۱۳۹۶ و در ۵۲ سالگی به زندگی خود پایان داد. از معروفترین آثار او میتوان به مجموعه داستان باغ ملی اشاره کرد که در سال ۱۳۸۳ برندهی جایزه ادبی گلشیری شده بود. مجموعه داستانهای پوکهباز و گنبد کبود و همچنین رمان بلند کوچه ابرهای گمشده از دیگر آثار او هستند. در کتابی که ما به آن میپردازیم او نگاهی به آثار غلامحسین ساعدی انداخته است. او در این کتاب تلاش میکند علاوه بر بررسی آثار ساعدی، به چند سوال مشخص درباره ساعدی پاسخ دهد: چرا ساعدی دهه پنجاه نسبت به ساعدی دهه چهل، خالق آثار ضعیفی است؟ نقطهی اوج کارنامهی ساعدی کجا است؟ و چرا ساعدی رماننویس خوبی نبود؟ کورش اسدی، با زندگینامه آغاز نمی کند، او در چند صفحه، به روشنی توضیح میدهد که آثار ساعدی در کدام زمینهی تاریخی و در گفتگو با چه فضایی شکل گرفتند. ساعدی، نویسندهای دغدغهمند بود، او را نمیتوان بدون رجوع به تاریخ شناخت. آثار او در تجربهی زیستهی او، در تاریخ معاصر او، در هول و هراس سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد و در آشفتگیهای دههی پنجاه جامعهی ایران ریشه دارند. اسدی از این نقطه آغاز میکند. او ساعدی و آثارش را در تاریخ خود قرار میدهد؛ در اضطراب «مدرنیسم»، در سایهی سنگین «ادبیات متعهد»، در فقر و جهل تودهها، در تجربهی زندان ساواک و قضیهی توبهنامه، در دوستی با «چریکها» و در روبرو شدن با «فاجعه» و در پایان «زیستن در غربت». اسدی، رد «واهمههای بینام و نشان» و «ترس و لرز» حاکم بر آثار ساعدی را تا به این جا پی میگیرد. کتاب اسدی، به پنج بخش تقسیم شده است. در بخش نخست اسدی به همین زمینهی تاریخی اشاره میکند. در سه بخش بعدی به ترتیب نمایشنامهها، داستانهای کوتاه و رمانهای او را بررسی میکند. او ظهور و سقوط ساعدی را در شکلگیری همین فرمهای ادبی آثارش پیدا میکند. و در پایان هم سالشمار زندگی ساعدی. در بخش دوم کتاب، که به بررسی نمایشنامههای ساعدی اختصاص دارد، اسدی به این نکته اشاره میکند که برای ساعدی صحنه نمایش، «جای خوش فریاد» است. ساعدی در نمایشنامه، تابع جو زمانه است. گویی، ساعدی نمایشنامه مینویسد تا به خواستهها و انتظارات فرهیختگان و مخاطبان آن زمان، پاسخ دهد. نمایشنامههای ساعدی در انتظارات ادبیات متعهد زمانه اسیر هستند و از این نظر، آن سبک خاص ساعدی را نمیتوان خیلی در نمایشنامههای او پی گرفت. این سرسپردگی به تعهد و نیاز زمانه، به باور اسدی، بخش تراژیک کارنامهی ساعدی است، چرا که او را مجبور میکند از خلاقیتش دور شود و به تعهدات تحمیلی بپردازد. از چریک و دانشجو تا ساواک مزاحم خلاقیت او هستند و این مزاحمت، دلایل اوج و فرودهای ساعدی است. نمایشنامهها اوج محدودیت و داستانها، اوج خلاقیت ساعدی هستند. به باور اسدی، ساعدی واقعی را، باید در «هول و هراس» مجموعه داستانهایش پیدا کرد و بررسی مفصلتر نمایشنامهها را باید به اهلش سپرد. جایی که ساعدی، در بیشتر داستانهایش بر نبض و تخیل خودش پیش رفته و فضایی ناب، شگفت و معرکه خلق کرده است. با این حال، او در داستاننویسی هم از زخم تعهد زمانه، دور نبوده است و برخی از داستانهایش نیز، شکستهبسته هستند. اسدی در این بخش به مجموعه داستانهایی میپردازد که میان سالهای چهل تا پنجاه منتشر شدهاند، چرا که از نظر او چند اثری که پس از مرگ ساعدی و در دههی شصت و هفتاد چاپ شدهاند، چندان قابل اعتنا و اعتماد نیستند. اسدی در بخش دوم کتاب، مجموعه داستانهای شبنشینی باشکوه، عزاداران بیل، دندیل، گور و گهواره، واهمههای بی نام و نشان و ترس و لرز را به طور مفصل بررسی میکند. او تلاش میکند از دل این بررسی، جهان آثار ساعدی را کشف کند. جهان داستانهای ساعدی، جهان نیازمندان بیقهرمانی است که در پی قهرمانبافی و قدیسپروری عمرشان تباه شده است و از قهرمان هم خبری نیست. جهان ساعدی، جهانی تقدیری است. بختک از همان آغاز، بر دنیای آدمها سایه انداخته است و تا پایان بر آنها مسلط است. او از جهان نه فقط آشناییزدایی میکند که قهرمانزدایی هم میکند تا داستان گروهی را بگوید که گلهوار و تهی از هر چیز راهی نمییابند مگر دریدن یکدیگر. ساعدی داستان به داستان، سرگرم ساختن و پرداختن و به کمال رساندن این جهان گرسنهی از هم گسیختهی بیرحم میشود. اما ساعدی چگونه موفق میشود چنین جهانی را ترسیم میکند؟ درباره تکنیک و سبک داستاننویسی ساعدی، اسدی به نکتهی قابل تاملی اشاره میکند. ساعدی دستکم به یکی از گرایشهای عمده داستاننویسی روزگارش بیاعتنا است. در زمانی که سبک نوشتار و داشتن زبان خاص یکی از دغدغههای اصلی نویسندگانی چون آلاحمد، گلستان و گلشیری است، برای ساعدی «سبک» بیاهمیت است. برای او، قصهگویی، حادثه و تعلیق، به مراتب از زبان و نثر، مهمتر است. به باور اسدی «ساعدی نویسندهای است ذاتا قصهگو و شیفتهی داستانپردازی. او سنگبنای یک جور داستاننویسی ویژه و بومی را میگذارد. داستان مبتنی بر جغرافیا را، جغرافیایی گرفتار در اضطراب و فقر با آدمهای بدوی که ذهنی اسطورهساز و ترسخورده و مقدسپرور دارند و همین هاست که به ساعدی و داستانهایش تشخص بخشیده است.» (صفحهی۴۲ کتاب) به این ترتیب، محوریت حادثه و ایجاد تعلیق، تکنیک اصلی ساعدی در داستانپردازی است. رمان، به باور اسدی، پایان درخشش ساعدی است. «رمان برای ذهن تند و تیز ساعدی، قالبی سخت ناساز و گل و گشاد است.» (صفحهی ۱۰۱ کتاب) این ناسازگاری ساختار ذهنی ساعدی با رمان را باید کنار این گذاشت که در دههی پنجاه، تخیل ساعدی هم یخ میزند. به نظر میرسد، ساعدی در ترس و لرز که آخرین مجموعه داستانش است تا ته تخیلش پیش رفته است و پس از آن، ساعدی آرام آرام پا به دوران فترت میگذارد. او ناگهان به رماننویسی روی میآورد که حاصلش شکست است. توپ، غریبهای در شهر و تاتار خندان، از نظر اسدی، رمانهای ضعیفی هستند که چیزی به مقام داستاننویسی ساعدی اضافه نمیکنند. در همین حین، دههی پنجاه با سرکوب و سانسور شدید ساواک همراه است و به نظر میرسد نزدیک شدن ساعدی، به مبارزات سیاسی دلیل کمکاری ادبی او در این دهه است. ساعدی دههی پنجاه، کمکار، شکسته و شکنجه شده است. او همواره برای ساواک عنصری مشکوک و منفور بود تا اینکه در سال ۱۳۵۳ دستگیر شد و یک سال را در انفرادی اوین، زیر بازجویی و شکنجه گذراند. ساواک از او میخواهد که مخفیگاه چریکها را لو بدهد و ساعدی اطلاعی از این امور ندارد. ۱۳۵۴ آزاد میشود و ساواک توبهنامهای را که منسوب به ساعدی است منتشر میکند. این عمل، بیش از هر شکنجهای، ساعدی را از نظر روحی از پا میاندازد. ساعدی در دهه پنجاه بیشتر درگیر امور سیاسی و مطبوعاتی است و سرانجام در آغاز دههی شصت، مجبور به خروج از ایران میشود. به پاریس میرود و در همان جا به تاریخ دوم آذرماه ۱۳۶۴ در اثر خونریزی داخلی میمیرد. شناختنامهی غلامحسین ساعدی به قلم کورش اسدی، اثر موفقی است. ساعدی و آثارش را فراتر از ادبیات، در زمینهی تاریخی آنها بررسی میکند، به دلایل ضعف و قوت آنها اشاره میکند و تصویری کلی از کارنامهی ساعدی ارائه میدهد. از نظر من، خواندن کتاب بعد از خواندن چهار پنج اثر ساعدی میتواند بیشتر مفید باشد. چرا که داشتن پیشزمینهای از نثر، فضا و کلمات ساعدی، میتواند شما را با کتاب کورش اسدی وارد گفتگو کند، در غیر این صورت، تنها باید پای حرفهای او بنشینید.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.