یادداشت کوثر دماوندی
1401/3/14
تمام شد. من این کتاب چهارجلدی رو نخوندم، گوش کردم و خوشبختانه اونقدر صدای گوینده دلنشین بود که با خیال راحت توی ذهنم تصویرسازیش کردم. شریف داو ریشه من با زندگی تو سفر کردم؛ از کودکی تا میانسالی ، زندگی سخت ؛ بی عدالتی، رنج؛ همه و همه از تو یک مرد ساخت.. مرد آزادی من دوست داشتم؛ تو؛ لطیف؛ بشیر، بی بی، مش الفت؛ ننه، مشدی  بوچان شریف داو ریشه برای آزادی باید بهای سنگینی پرداخت و تو آرامش جوانیت رو توی سلول های تاریک زندان سیاسی گذروندی تمام مدتی که جلد چهارم رو گوش میدادم فقط این شعر توی ذهنم مرور میشد: ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود رنج دوران برده ایم ما برای بوئیدن بوی گل نسترن چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم ما برای نوشیدن شورابه های کویر چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم ما برای خواندن این قصه عشق به خاک خون دلها خورده ایم ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک رنج دوران برده ایم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.