یادداشت dream.m
2 روز پیش
همیشه از بچگی برام سوال بود که چرا و چطور میشه لاکپشت بیشتر از خرگوش عمر میکنه درحالیکه خرگوش ورزشکاره و همش درحال تحرکه و از مغزش هم بیشتر استفاده میکنه. فکر میکنم این کتاب، جواب سوالام رو داده باشه. کتاب ایکیگایی این روزا خیلی معروف شده و تقریباً توی هر لیست کتابهای خودیاری و توسعه فردی دیده میشه. ایده اصلی کتاب اینه که ایکیگایی—یعنی «دلیل برای زندگی»—چیزییه که باعث میشه آدمها هر روز صبح با انگیزه بیدار بشن و به زندگیشون معنا بدن؛ و میخواد به خواننده کمک کنه تا ایکیگایی خودش رو پیدا کنه تا مثل مردم اوکیناوا ژاپن، ۱۳۰ سال عمر باعزت کنه. این کتاب به چندین بخش تقسیم شده که هر کدوم به یکی از جنبههای اصلی ایکیگایی میپردازه: □ راز طول عمر ژاپنیها: نویسندهها با بررسی سبک زندگی و رژیم غذایی مردم اوکیناوا، توضیح میدن که چطور عوامل فرهنگی و اجتماعی به طول عمر اونها کمک میکنه. □ ذهنیت و فلسفه زندگی: مفاهیمی مثل  وابیسابی (زیبایی در ناپایداری) _ منو یاد واسابی میندازه_ و ایچیگو ایچییه (زندگی در لحظه) در کتاب بررسی میشن. □ کار، شغل و رضایت در زندگی: کتاب نشون میده که چطور افراد میتونن کاری رو پیدا کنن که نه تنها از نظر مالی مفید باشه، بلکه با علایق و ارزشهاش هم همخوانی داشته باشه. □ تمرینهایی برای یافتن ایکیگایی: توی این بخش راهکارهایی عملی برای کشف هدف زندگی و ایجاد عادتهای مثبت ارائه میشه. خببب! نویسندههای کتاب تلاش کردن نشون بدن که چطور ژاپنیها، مخصوصاً مردم اوکیناوا، تونستن با پیدا کردن ایکیگایی، عمر طولانیتر و زندگی شادتری نسبت به بقیه مردم جهان داشته باشن. ایده جالبی بنظر میرسه، اما سوال اینه آیا این کتاب واقعاً مفید و کاربردیه؟ نه کاملاً. اما چرا نه؟ ● بزرگترین ایراد کتاب بنظر من "کلیگویی و تکرار زیاد" هستش چون مدام داره یه سری حرفهای کلی رو تکرار میکنه. تقریباً از همون فصلهای اول میفهمی که کتاب چیا میخواد بگه. لپ کلام اینکه «دلیل برای زندگی پیدا کن»، «به کاری که دوست داری بپرداز»، «ساده زندگی کن» و «چای یاسمن بنوش_ این جمله رو به عشق ندا نوشتم.» اما بعدش همون حرفها رو به شکلهای مختلف دوباره میگه و میگه و میگه و میگه، بدون اینکه عمیقتر بشه یا توضیح بده دقیقاً چطور باید این کارها رو انجام داد. مثلاً نویسندههای کتاب بارها برای اعتبار دادن به مطالب شون، به تحقیقات علمی درباره شادی و طول عمر اشاره میکنن، ولی خیلی سطحی و فقط یه سری نتایج کلی رو میارن و دیگه عمیقتر بررسی نمیکنن که چی باعث این نتایج شده. و طبیعتا اگه کسی دنبال یه تحلیل علمیتر باشه، قطعا این کتاب ناامیدش میکنه. ●اشکال مهم دیگه کتاب "ایدهآل/ الگوسازی زندگی مردم اوکیناوا" و "تعمیم دهی نابجا" هستش. کتاب میخواد اوکیناوا رو به عنوان یه بهشت روی زمین نشون بده که مردمش همگی سالم، شاد و خوشبختن، ولی واقعیت اینقدر قشنگ نیست. درحقیقت اوکیناوا یکی از فقیرترین مناطق ژاپنه و بیکاری توش زیاده. اما نویسندهها هیچ اشارهای به این مسئله نمیکنن و فقط یه تصویر آرمانی از این جزیره میدن. همچنین نویسندهها درباره رژیم غذایی سالم و سبک زندگی سنتی مردم اوکیناوا زیاد حرف میزنن، ولی نگفتن که نسل جدید داره به سمت فستفود و زندگی مدرن میره و آمار چاقی و بیماریهای مرتبط هم داره بالا میره. بهرحال اینها از تاثیرات مدرنیته است و نمیشه نادیده گرفتش. از طرف دیگه میدونیم ژاپن به فرهنگ کار سختگیرانه شهرت داره و یکی از کشورهاییه که مردمش به شدت تحت فشار کاری و اجتماعی هستن. ساعتهای کاری طولانی، استرس بالا و حتی پدیده کاروشی (مرگ بر اثر کار زیاد) هم بخشی از زندگی اونهاست. ولی کتاب فقط نیمه روشن داستان رو نشون میده و عمدا بخش تاریک فرهنگ ژاپن رو نادیده میگیره تا مجبور نباشه توجیهش کنه. ● اشکال بزرگ دیگه کتاب اینه که "نه کتاب علمیه، نه کتاب خودیاری، یه چیزی وسطه" متاسفانه ایکیگایی معلوم نیست میخواد یه کتاب علمی باشه یا یه کتاب خودیاری. از یه طرف، یه سری تحقیقات علمی رو مطرح میکنه، ولی از طرف دیگه، تحلیل دقیقی ازشون ارائه نمیده. از یه طرف دیگه، میخواد یه کتاب انگیزشی باشه، ولی نکاتش اونقدر کلی و تکراریان که چیز زیادی به آدم یاد نمیده. بیشتر توصیههایی که میده، از اون جنس چیزهایی هستن که تو هر کتاب انگیزشی دیگهای هم پیدا میکنی: «مثبت فکر کن»، «به لحظه حال توجه کن»، «روابط اجتماعی قوی داشته باش». اینا لزوماً بد نیستن، ولی چیزی هم نیست که قبلاً نشنیده باشیم؛ بنابراین کتاب رو اصلا خاص که نمیکنه هیچ، تبدیلش میکنه به یه کپی دست چندم از کتابهای خودیاری پیشین. ● و اما اشکال بعدی "نگاه تکبعدی به معنای زندگی" هستش. کتاب طوری حرف میزنه که انگار همه آدمها حتماً باید ایکیگایی پیدا کنن تا خوشحال باشن، ولی این دیدگاه خیلی یکطرفهست. برای بعضیها، ایکیگایی ممکنه کارشون باشه، ولی برای بعضی دیگه، خانواده، هنر، یا حتی لحظات سادهی زندگی براشون مهمتره. این فرض که «اگه ایکیگایی داشته باشی، زندگی شادی خواهی داشت» خیلی سادهانگارانهس. یه نفر ممکنه هدف و انگیزه داشته باشه، ولی همچنان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کنه. همه آدما فرصت و شرایط پیدا کردن ایکیگایی رو ندارن. بعضیها انقدر درگیر مشکلات مالی، بیماری یا سختیهای زندگی هستن که وقت و انرژی برای این جستجو ندارن. ولی کتاب به این مسائل توجهی نمیکنه و جوری القا میکنه که تنها راه زندگی همون دستورالعمل نویسنده هاست. ● با این اوصاف کتابو بخونیم یا نه؟ ایکیگایی یه کتاب سرگرمکنندهست که یه دید کلی دربارهی سبک زندگی ژاپنی میده، ولی خیلی سطحیه، زیادی ایدهآلگرایانهست و حرفهای تکراری زیاد داره. درحقیقت اینجوری نیست که کلا هیچی یادت نده و بیفایده باشه، اما هیچ چیز جدید و ناگفتهای بهت نمیگه که خودت قبلا ندونی. بنابراین بعقیده من اگه دنبال یه تحلیل عمیقتر از معنای زندگی یا یه راهنمای واقعی برای پیدا کردن هدف شخصیت یا راز شادکامی هستی، این کتاب احتمالاً برات ناامیدکننده خواهد بود. ولی اگه فقط میخوای یه دیدگاه کلی درباره سبک زندگی ژاپنی بگیری، میتونه برات جالب باشه؛ فقط جالب. ........ این کتاب رو توی "گروه همخوانی کتابهای بد" همشنوی کردیم، و خداروشکر کتاب درخور اسم گروه بود و روسفیدمون کرد. ممنون از همه بچا که شرکت کردن، تنهایی سخت بود :))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.