یادداشت راضیه محمدی

        داستان زنی که از همان خط اول متوجه میشی شوهرش غیبش زده.
داستان خط جذابی دارد. مربوط به روستایی است در خراسان شمالی. روستایی که نیست. خیال نویسنده آن را ساخته و کوچه ها و خانه هایش را طراحی کرده. طبق معمولِ  سبک محمود دولت آبادی حین مطالعه چیزهای هم از سبک زندگی و شیوه گذراندن روزهای سخت یاد میگیری. خط داستان به مراتب از "کلیدر"ش جذاب تر بود. نه کلیدر جذاب نباشد، البته که بود. ولی ریتم "جای خالی سلوچ" تند تر و کشش دارتر بود. که خب بخاطر یک جلدی بودن کتاب بود. ظلم به زنان، زجر کشیدن های مِرگان، فقر و نداری، دست تنگی ها، دعواهای دو برادر، بسیار عالی وصف شده. انگار که در بطن ماجرایی
ماجرای شتر و کینه ای و بلایی که سر عباس آمد نفسم را حبس کرد.
این کتاب را باید خواند
      

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.