یادداشت متین
1403/12/21
بلاخره فرصت شد که با ماجرا های دن کیشوت و مهتر وفادارش یعنی سانچو پانزا همراه شوم. اکنون دریافتم که چرا این کتاب محبوب ملت ها است. به باور من این کتاب خودِ زندگی است. سختی و مشقت در برابر آسودگی و آرامش، غم و اندوه در مقابل شادی و سرور، تقابل زندگی و مرگ در این کتاب فراوان است چیزی که در زندگی آن را هر روزه تجربه میکنیم. پر از سخنان آموزنده و غنی از احساسات گوناگون، گاهی با سختی ها همراه میشویم گاهی نیز به استراحت در زیر آسمان خداوند میپردازیم گاهی شکوه و ناله میکنیم از فراق و مشقت زندگی و مرگ و گاهی نیز مسروریم و زندگی را با شعف و شادمانی سپری میکنیم. گرچه نویسنده اشتباهاتی مرتکب میشد و بعضی از نکات داستان را فراموش میکرد ولی این امر باعث کم ارزش شدن این اثر نشد، مرزها شکافت و خود را در دل هر خوانندهای با هر ملیتی باز کرد. نویسنده به مبارزه با خرافات زمانه خویش یعنی داستان های کتب پهلوانی پرداخته و آن هارا به وسیله لودگی های دن کیشوت دلاور به نمایش گذاشته است. خرافات در هر زمانهای وجود دارد، باید آنها را از بین برد و با واقعیت زندگی روبرو شد. جلد اول داستان های فرعی زیادی داشت که لذت خواندن را کم میکرد ولی در جلد دوم این داستان های فرعی بسیار کم شده و فقط در صورت لزوم ذکر شده است و تمرکز اصلی نویسنده بر روی شرح وقایع دن کیشوت و مهترش سانچو پانزا است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.