یادداشت سید محمد بهروزنژاد

                «به نام خداوند» 
نویسندگان  خیلی خوبی هستند که در ایران زیاد شناخته شده نیستند و اتفاقا تعدادشان کم نیست . نمونه شان همین کاترین منسفیلدِ نیوزلندی .
 اولین مواجهه من با منسفیلد ، مثل خیلی نویسنده های دیگر ، به واسطه مجموعه ی "بهترین داستان های جهانِ" مرحوم گلشیری بود .
 البته داستانی که در آن مجموعه آمده بود را اصلا نفهمیدم و فقط اسمی از منسفیلد رفت ته ذهنم، تا بعد ها که در کتاب "یک درخت یک صخره یک ابر" داستان دیگری از او خواندم و شدیدا علاقه مند شدم آثار دیگرش را بخوانم.
منسفیلد داستان کوتاه نویس بود. او چخوف را استاد خودش می دانست و اتفاقا بعد از اینکه به سل مبتلا می شود بیشتر با چخوف همزاد پنداری می کند و متاسفانه مانند چخوف مرگ زودهنگامی داشته ،  از چخوف هم زودتر، در سی و پنج سالگی .
 کاترین منسفیلد در آثارش از چخوف بسیار تاثیر گرفته. همان عناصری که در داستان های چخوف هست  ، اغلب در داستان های منسفیلد هم وجود دارد با این تفاوت که داستان های او به خاطر سبک مدرنشان کوتاه تر و خلاصه تر هستند. 
در داستان های او ، هیجان یا حتی گره و پیچش داستانی به آن صورت وجود ندارد ، باید آرام خواند و دقیق. نویسنده  نشانه هایی را در داستان گذاشته که مخاطب با پیدا کردن و کنار هم قرار دادن آن ها و توجه به عنوان و پایان بندی ، به کشف نهایی می رسد.  این نشانه ها می توانند رفتاری از شخصیتی ، دیالوگی و یا قطعه شعری در داستان باشند.
لذتی که از اینگونه داستان ها می بریم از جنس  لذت از گره افکنی ، گره گشایی و تعلیق نیست ، لذت از ظرافت قلم نویسنده ، توجه به جزئیات و  لذت درک یک مفهوم لطیف است. لذت تاثری آنی.

بعضی از داستان هایش را هرچه کردم نفهمیدم بالاخره بین منِ ایرانیِ قرن بیست و یکم و منسفیلدِ نیوزلندیِ قرن بیستم ، زمان و مکان فاصله زیادی  ایجاد کرده. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.