یادداشت
1402/8/28
3.4
19
این کتاب تقریبا شبیه کتاب کوری ژوزه بود، اگرچه خوندن اون برای من برمیگرده به سال 1398 ولی هنوز خوب به یادم مونده... 🙂 خیلی ساده و بدون پیچیدگی و تعلیق خاصی بود اما انتقاد عمیقی بود به سردمداران سیاسی کشورها و بساطی که بر سر مردم میآورند. در واقع ساراماگو قومی رو به تصویر کشیده بود که تصمیم گرفتند دولتی و سیاستمداری نداشته باشند و در این راه به طرز خارقالعاده ای باهم هماهنگ بودند و تمام کارهای شهری خودشون رو خودشون بدست گرفتند. و جالب این بود که حکامی که با انتخاب خودشون به بیرون از پایتخت کوچ کرده بودند، از هر نوع ابزاری استفاده میکردند تا بلکه به این مردم بفهمانند که شما مردم بدون ما هیچی نیستید و خب در کل ماجرای جالبی به تصویر کشیده شده بود. مردم اگه یکدل و یکصدا بشوند، به هرکاری قادرند 🙂 ولی افسوس
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.