یادداشت سمی
1404/4/8
مخواه كه هر دو يك آواز را بپسنديم يك ساز را ، يك كتاب را ، يك طعم را ، يك رنگ را و يك شيوه نگاه كردن را...مخواه كه انتخابمان يكي باشد، سليقهمان يكي و روياهامان يكي، همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معني شبيه بودن و شبيه شدن نيست...و شبيه شدن دال بر كمال نيست، بلكه دليل توقف است... عزیزمن! زندگی را تفاوت نظرهای ما میسازد و پیش میبرد نه شباهتهایمان، نه از میان رفتن و محو شدن یکی در دیگری؛ نه تسلیم بودن، مطیع بودن، امر بر شدن و دربست پذیرفتن. من زمانی گفتهام: «عشق انحلال کامل فردیت است در جمع ». حال نمیخواهم این مفهوم را انکار کنم ؛ اما اینجا سخن از عشق نیست، سخن از زندگی مشترک است، که خمیرمایهی آن میتواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا ترکیبی از اینها، و در هر حال، حتی دو نفر که سخت و بیحساب عاشق هماند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو، صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی، قلهی علم کوه، رنگ سرخ، بشقاب سفالی را دوست داشته باشند... به یک اندازه هم. اگر چنین حالتی پیش بیاید، که البته نمیآید، باید گفت که یا عاشق، زائد است یا معشوق. یکی کافیست. عشق، از خودخواهیها و خود پرستیها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست. من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در « حضور » است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری. . تمام کتاب یه طرف این قسمت هم یک طرف...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.