یادداشت ز.الف
1401/1/27
3.7
71
پنجشنبه ی فیروزه ای... پنجشنبه ای که در آن فرو میریزد پرده های حجاب و قلبِ فیروزه ای میدرخشد در این میان... حالا دلیل نامگذاری این کتاب را میفهمم، و حقیقتا هم اسم از این بهتر نمیشود گذاشت روی این کتاب... حتی نامگذاریش هم هوشمندانه و ظریف است. . حرف ها و اعمال و رفتارهای #سلمان، با اینکه شاید خودش فکرش را هم نکند، اما تاثیرگذار بود و به تفکر وا میداشت این #من را تا رها کند #منیت را و قلبش را، ذهنش را، وجودش را، تنها از عشق خدا پر کند... . با خواندن این کتاب از مسیر جدیدی به زیارت امام رئوف رفتم و از پنجره ی جدیدی به ضریح پنجره ایه امام نگریستم... وقتی در فصل #وصل، غزاله با قلبش _و نه فقط با جسمش_ در سیل جمعیت رفت تا به ضریح _و نه فقط به ضریح...بلکه به آقا_ برسد... خود را میدیدم که در اطراف ضریحم... و وقتی غزاله آخرین جمله ی کتاب را گفت: #سلام_آقاجان از صمیم قلب حس کردم شیرینیه این دیدار را... اشک و گریه امان نمیدهد دیگر... #اوصیکم_به_خواندن_این_کتاب
6
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.