یادداشت ز.الف

ز.الف

ز.الف

1401/1/27

پنجشنبه فیروزه ای
        پنجشنبه ی فیروزه ای...
پنجشنبه ای که در آن فرو میریزد پرده های حجاب و قلبِ فیروزه ای میدرخشد در این میان...
حالا دلیل نامگذاری این کتاب را میفهمم،
و حقیقتا هم اسم از این بهتر نمیشود گذاشت روی این کتاب...
حتی نامگذاریش هم هوشمندانه و ظریف است.
.
حرف ها و اعمال و رفتارهای #سلمان، با اینکه شاید خودش فکرش را هم نکند، اما تاثیرگذار بود و به تفکر وا میداشت این #من را تا رها کند #منیت را و قلبش را، ذهنش را، وجودش را، تنها از عشق خدا پر کند...
.
با خواندن این کتاب از مسیر جدیدی به زیارت امام رئوف رفتم و از پنجره ی جدیدی به ضریح پنجره ایه امام نگریستم...
وقتی در فصل #وصل، غزاله با قلبش _و نه فقط با جسمش_ در سیل جمعیت رفت تا به ضریح _و نه فقط به ضریح...بلکه به آقا_ برسد...
خود را میدیدم که در اطراف ضریحم...
و وقتی غزاله آخرین جمله ی کتاب را گفت:
#سلام_آقاجان
از صمیم قلب حس کردم شیرینیه این دیدار را...
اشک و گریه امان نمیدهد دیگر...

#اوصیکم_به_خواندن_این_کتاب
      

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.