یادداشت معصومه السادات صدری

ارزیابی شتابزده
.
دلم نمی
        .
دلم نمی خواست برای معرفی اش، عکس خود کتاب را بذارم. آن موقع بیشتر شبیه ژانر وحشت می شد! کی باید وقتش برسد فکری برای تصویر روی جلد کتاب ها کنیم؟هان؟ 
عکس آشپزخانه سیمین خانم، به نظرم برای نوشته ام مناسب‌تر بود. 
منتهی نمی‌دانم عکاس چرا فکر کرده مراسم جهاز برون آمده و در کابینت ها را چهارطاق باز گذاشته که فنجان و بشقاب ها دیده شود.. امان از این اداهای اهل فن! احتمالا روح خود سیمین خانم هم در عذاب است و می گوید: ببند در آن کابینت را ظرف ها را تازه گردگیری کرده ام...
بگذریم.
کتاب را به توصیه زهرا کاردانی توی یکی از کلاس هایش خواندم!
چقدر آدمی باید از خود مچکر باشد وتا نام جلال بیاید بادی به غبغب بندازد که همه ی کتاب هایش را خوانده است و بعد تا استاد نام کتاب را بگوید بادش خالی شود و خفه خون بگیرد.(آن آدم خودم بودم) 
بگذارید یک چیز درگوشی بهتان بگویم، من قلم جلال را بیشتر از نادر ابراهیمی دوست میدارم. باور کنید!صراحت جلال را هیچ کس ندارد. 
اسم کتاب ارزیابی شتابزده است و خود جلال توی مقدمه به تفصیل توضیح می دهد چرا نامش را اینطور گذاشته.
شامل چند سفرنامه از یزد و مشهد اردهال است و چند مصاحبه و الخ..
کتاب برای دهه1133 و اینهاست مثلا.. بعد شما ببیند الان چقدر فرق کرده اوضاع شهر ها.. ولی نگاه جلال همان زمان هم درست بوده.. 
جلال رک است و با هیچ کس تعارف ندارد، همانجایی که می گوید کاشانی ها فلان هستند و یزدی ها بهمان..مراسم قالب شویی مشهد اردهال را می شکافد که بیا و ببین.. 
اصلا عالی است.
وسطش هم چندتا مصاحبه با خود جلال دارد، که خواندش خالی از لطف نیست.
یک چیز در گوشی دیگر هم بگویم؟ بیشتر قسمت های کتاب را نفهمیدم.
سطح فرهیختگی اش خیلی بالا بود به سواد ام قد نمی‌داد.
بخوانیدش؟ اگر سفرنامه و مستند نگاری دوست می‌دارید، چرا که نه؟ 
البته اگر ناراحت نمی شوید نویسنده وسط کتاب بگوید چس سواد و فلان.. 
این قسمتش را به خواهر نوجوانم نشان دادم که نویسنده رو داری چه باحاله؟ 
پشت چشم نازک کر و گفت: از سنت خجالت بکش، کی میخوایی بزرگ بشی؟ 
بگذریم.. 
امتیاز 9از 10

#کتاب_خواندم 
.
      
20

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.