یادداشت آناهیتا

آناهیتا

آناهیتا

5 روز پیش

        از بعدظهر نشستم پاش و الان ک ۱۲ شبه تازه تمومش کردم و یه حال عجیبی دارم… بازارف، با همه‌ی نیهیلیسم و سرسختی و غرورش، ته‌ته دلش یه چیزی داشت که نمی‌تونستی نبینی…
با اینکه خیلی وقتا نمی‌فهمیدمش، اما از یه جایی به بعد، دوستش داشتم… سرنوشتش غمگینم کرد😭… حتی همون طرزِ برخورد خونسرد و عجیبش با سرنوشتش، دقیقاً شبیه خودش بود: تنها، بی‌ادعا، و انگار بدون نیاز به همدلی. یه جور تلخی خاصی داشت که هنوز ته دلم مونده.
شخصیت پردازی عالی بود، توصیفات به اندازه بود، هیچ عقیده ای رو تحمیل نمی‌کرد فقط وادارت می‌کرد به هرکدوم بیطرفانه فکر کنی و اگر این شاهکار نیست پس چیه؟
تا مدتها در یادم خواهی موند بازارف🤍
      
69

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.