یادداشت مهدی
1400/11/23
بعضی جاهای غزلهاشو درک نمیکردم که چرا یه جور پیچیده و عجیبغریب شعر گفته. مثلاً یعنی چی که: «خوردیدم از درون و نیفتادم»! اینطور استفاده از فعل بهنظرم درست نیست. یا مثلاً این تعمد در خارج از وزن بودنِ آخرین مصرع، چیز بامزهای نشده. لوث و لوس شده: عرصهی حرف انحرافی نیست عشق جای دروغبافی نیست... آن خدایی که عاشق بندهست پی بادافره و تلافی نیست فارغ از هر تکلف و تکلیف بند وزن و پی قوافی نیست پس به دور از تمام حاشیهها میگویم دوستش دارم! اما این دو بیت از یک غزلشو خیلی پسندیدم: شعر من از شور عشق، بیسر و بیپاست بیت من از شوق اوست درهم و برهم طرح لبش روی رخ چه ساده و زیبا شرح وی اندر غزل چه مشکل و مبهم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.