یادداشت سید محمدباقر ابراهیمی

پدر سرگی
        خیلی دوست دارم میتونستم یک روزی حضرت عالیجناب تالستوی عزیز رو ببینم
ببینم چطور آدمیه با چه اخلاق و رفتار و سکناتی
چه مقدار سکوت میکنه و چه مقدار صحبت میکنه
چه مقدار غذا میخوره و چه چیزی میخوره
چه مقدار کار و کشاورزی میکنه
و چه مقدار مینویسه و کی مینویسه و وقتی مینویسه فقط نگاهش کنم...
اما حیف که فقط شاید اون دنیا شاید توفیق دیدار این مرد بزرگ رو داشته باشم...
واقعا شما با قلب و روح ما چه میکنی با داستان ها و شخصیت ها و دیالوگ ها و فضاهایی که میسازی حضرت تالستوی؟؟؟
چطور میتونی بدون ذره ای شعاری بودن این همه حرف حکمت آمیز و اخلاقی و دینی بزنی و درس زندگی بدی و روح ما رو دگرگون کنی؟...
با این حجم کم داستان و با این تعداد شخصیت بسیار کم و با فقط تقریبا سه اتفاق مهم در طول داستان...
پدر سرگی، مثال بارز تحول و زیر و رو شدن و فرزانگی یک انسان ساده که مثل بقیه مردم جامعه‌ست و ویژگی عجیبی نداره و نماد روشن این جمله مهم که تا به شک نیفتی به یقین نمیتوانی برسی...
واقعا چه میتوان نوشت و گفت و شنفت راجب این انسان بزرگ و آثار عجیبش؟...
      
8

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.