یادداشت محمد طاها کریمی
1403/6/11
مثل جلد قبل عالی. خیلی دوسش داشتم ،حتما بخوانید. پوریا که مدرسش داره شروع در اون تکاپوی چند روز قبل مدرسه،یهو بهش میگن که یه خبری هست که اگه بهت بگیم زبونمون آتیش میگیره...و اگه به شمام بگم زبونم آتیش مگیره. ببینیم پوریا این دفعه چه ماجراهایی داره؟ یعنی میتونه خالش رو به عنوان معلم دبستان قبول کنه؟ یعنی میتونه از برادر کوچیک ترش مواظبت کنه؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.