یادداشت سمی

سمی

سمی

7 روز پیش

        همیشه در تمام زندگی‌ام سردم بود.به دنبال گرما در کویرها و کشورهای حاره‌ای رفتم.اما همیشه یک قندیل کوچک یخ در درون من آویزان بود.مردم همیشه باروبنه‌ای دارند.بعضی‌هاشان حیرت.باروبنه من همیشه همین قندیل یخ بود.
.
دلم می‌خواست می‌شد خودم را از دور ببینم؛ناظری پنهان در میان درختان،که خودش را می‌پاید.
.
عشق احساس تازگی به آدم میدهد،احساس صلح یا شاید احساس امنیت که باعث می‌شود مواجهه با مرگ چندان وحشتناک نباشد،بدون عشق مرگ به مراتب وحشتناک‌تر است.
.
چیزی که تو ازش می‌ترسی خودت هستی.نه چیز دیگر.من هم همین‌طورم.
.
همیشه در فصل سرما بیشتر احساس تنهایی می‌کنم.
.
دلم برایش تنگ می‌شود.همه‌ی این سال‌ها از کارهای او عصبی می‌شدم.ولی حالا می‌فهمم که مرگش شکافی را درون من باز کرده که همیشه باز می‌ماند و در لحظه لحظه‌ی زندگی‌ام مایه‌ی غم و حسرتم می‌شود.
#کفشهای_ایتالیایی #هنینگ_مانکل ترجمه #امیر_یداله_پور
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.